مردی که زیاد می دانست
در آمریکا ظاهرا قانون آزادی اطلاعات وجود دارد. طبق این قانون دستگاه های دولتی موظف اند پس از گذشت 30 سال اسناد طبقه بندی شده خود را علنی کنند و اگر بخواهند سندی را همچنان در حالت طبقه بندی شده نگه دارند، باید دلیل موجهی ارائه کنند. در چنین مواردی، محقق می تواند با استناد به قانون آزادی اطلاعات خواستار علنی شدن سند فوق شود. اگر دستگاه دولتی مربوطه امتناع کند، محقق می تواند در دادگاه فدرال اقامه دعوی کند و سرانجام با حکم دادگاه سند را به دست آورد. بر اساس این رویه، بسیاری از اسناد تاریخی در اختیار محققین قرار گرفته اند.
در طول دهه های گذشته، آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (CIA) برای انتشار اسناد مربوط به نقش خویش در کودتای ایران در معرض فشار افکار عمومی قرار داشته است. فشار پژوهشگران برای انتشار اسناد مهم ترین عملیات پنهان CIAدر دوران جنگ سرد، از جمله کودتای 28 مرداد 1332 ، اندکی پس از انحلال اتحاد شورو ی (دسامبر 1991) و پایان دوران جنگ سرد آغاز شد. در فضای آن زمان، دو رئیس CIA- رابرت گیتس در 1992 و جیمز وولزی در 1993 - وعده دادند که این اسناد را منتشر خواهند کرد. چهار سال بعد، در مه 1997 ، مقامات CIAاعلام کردند که تقریباً تمامی اسناد مهم سیا درباره کودتای 28 مرداد 1332 در اوایل دهه 1960 معدوم شده است و چیزی برای انتشار وجود ندارد!
در این زمان وولزی، که در ژانویه 1995 سیا را ترک کرده بود ، کوشید تا خلف وعده خود را توجیه کند. او انهدام اسناد تاریخی سیا را یک خیانت بزرگ به مردم آمریکا و توانمندی ایشان در درک تاریخ خود خواند و افزود :
"من در سال 1993 دلایل کافی داشتم که تصور کنم تمامی اسناد تار یخی، هر چیزی که برای شناخت تاریخی مهم باشد، در CIAموجود و فراهم است. به من گفته نشده بود که اسناد مهم منهدم شده اند."
پس از این اظهار نظر ، مهم ترین سند CIA که دربار ۀ کودتای 28 مرداد 1332 منتشر شده، تاریخچه عملیات کودتا نوشته دونالد ویلبر است. این سند را، ظاهراً، یکی از کارکنان پیشین سیا در اختیار جیمز ریزن، کارشناس نیویورک تایمز در امور اطلاعاتی، قرار داد و نامبرده آن را در شماره های 16 آوریل و 18 ژوئن 2000 روزنامه فوق منتشر کرد . سپس ، این سند در سایت نیویورک تایمز قرار گرفت.
اما اینک پس از 60 سال بخشی از اسناد فوق ، درست در سالروز کودتای 28 مرداد افشاء شده است. سوال اینجاست که آیا این همه اسناد فوق الذکر است؟ چرا سرویس اطلاعاتی بریتانیا (MI6) که بنا مکتوبات و اسناد متعدد از جمله تصریح همین اسناد تازه افشاء شده ، نقش مهمی در جریان کودتا داشته ، اسناد خویش را انتشار نمی دهد؟ چه جریانات دیگری وجود داشته و دارد که هنوز دستگاههای اطلاعاتی انگلیس ، افشای اسناد فوق را مغایر با امنیت ملی این کشور می دانند ؟
این مطلب با استفاده از مقالات جناب آقای عبدالله شهبازی تهیه شده است:
پس از گذشت بیش از 9 دهه از کودتای 3 اسفند 1299 ، سرویس اطلاعاتی بریتانیا، که نقش اصلی را در این حادثه داشت، تاکنون هیچ سندی در این زمینه منتشر نکرده و همین رویه را در قبال کودتای 28 مرداد 1332 در پیش گرفته است.
خاطرات کرمیت روزولت و کریستوفر وودهاوس، دو مقام مسئول آمریکایی و انگلیسی در کودتای 28 مرداد، به ترتیب در سال های 1979 و 1982 منتشر شد . این دو کتاب در ایران بازتاب گسترده داشت و این تصور را به وجود آورد که گویا سرویس های اطلاعاتی ایالات متحده و بریتانیا اسرار عملیات پنهان خود در کودتای 28 مرداد 1332 را آشکار ساخته اند! اما دو مأخذ فوق صرفاً خاطرات شخصی دو مأمور اطلاعاتی بازنشسته به شمار می رفتند نه اسناد رسمی. دولت بریتانیا، که تا دهه 1980 از اساس، منکر موجودیت سازمانی به نام اینتلیجنس سرویس (MI6) بود، خود را متعهد به انتشار اسناد عملیات پنهانی در کودتای 28 مرداد 1332 در ایران نمی داند و در این زمینه به طور کامل رویه سکوت را در پیش گرفته است .
ویلیام راجر لویس ، نویسنده کتاب "مصدق ، نفت و مشکلات امپریالیسم بریتانیا" در این بارهمی نویسد:
"...انگلیسی ها بسیار سرنّگه دارتر از آمریکایی ها بودند . تا قبل از انتشار کتاب وودهاوس هرگونه اشاره ای به دخالت MI6در کودتای ایران از محافل آمریکایی ناشی می گردید. روزولت در چاپ اول کتاب خود، که مجبور به جمع آوری نسخه های آن شد، کوشیده بود با این ادعا که توطئه از شرکت نفت انگلیس و ایران ریشه می گرفته است، بر مداخله دولت انگلیس سرپوش بگذارد.
عبدالله شهبازی ، مورخ معتبر که در زمینه تاریخ ایران و جهان، تحقیقات مفصلی دارد در این باره می نویسد:
"...در بریتانیا، که به دلیل مراکز مهم سند آن شهرت جهانی دارد و در این زمینه پیشکسوت محسوب می شود، علنی کردن اسناد اطلاعاتی تنها از سال1993، یعنی 20 سال پیش آغاز شد. تا این زمان دولت بریتانیا اسناد تاریخی سرویس های اطلاعاتی و امنیتی خود را در اختیار عموم نمی گذاشت...(اما) هنوز دربارۀ نقش سرویس اطلاعاتی انگلیس در دو کودتای بزرگ در ایران، کودتای 3 اسفند 1299 و کودتای 28 مرداد 1332 ، هیچ سندی در اختیار محققین قرار نگرفته است..."
برخلاف آنچه گفته می شود که براساس قانون ، دستگاههای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا پس از گذشت 30 سال ، اسناد را منتشر می کنند اما دولت بریتانیا هنوز هیچ سندی از کودتای 28 مرداد را انتشار نداده است. و نمونه چشمگیر و مهم، اسناد وزارت جنگ و اسناد نظامی انگلیس در رابطه با ایران سال های 1914 -1921 ( دوران قحطی بزرگ و کودتای اسفند 1299 ) است. اعلام شده که این اسناد به دلیل حفظ امنیت ملی بریتانیا ، هنوز در حالت طبقه بندی شده قرار دارند و گفته اند که تا 40 سال دیگر، یعنی تا سال 2053، علنی نخواهند شد! براستی چرا افشای اسناد مربوط به عملیات بریتانیا در حدود یک قرن پیش هنوز با امنیت ملی این کشور مغایرت دارد؟! در اینجا، حیران می شویم که انگلیسی ها می خواهند چه چیزی را پنهان کنند؟ به نظر می آید که در سال 2053 نیز تنها اسناد بسیار محدود و کم ارزش و بی خاصیت در دسترس محققان قرار خواهد گرفت.
کریستوفر آندریو ، استاد ارشد کمبریج و مدیر مجله Historical Journal در مقدمه کتاب "سرویس مخفی ، شکل گیری جامعه اطلاعاتی بریتانیا" که نخستین پژوهش جدی در تاریخ سرویس های اطلاعاتی انگلیس محسوب می شود در مورد مخفی کاری شدید دولت بریتانیا در زمینه انتشار اسناد چنین می نویسد:
"....وایت هال (دولت انگلیس) هر آنچه را که در توان دارد برای کارشکنی در پژوهش جدی تاریخ جامعه اطلاعاتی بریتانیا به کار می گیرد.دولتمردان به نحو نامعقولی براین استدلال پای می فشرند که به خاطر مصالح امنیت ملی ، تمامی آرشیوهای سرویس های اطلاعاتی باید به طرز نامحدودی بسته بماند..."
فقط یک نام !
اما پی گیری عملیات پنهان تاریخ یکصد سال اخیر جهان از طریق اسناد مختلف ، ما را به یک نام می رساند. نامی از یک خاندان مهم بانکدار یهودی که در 3-4 قرن اخیر ، تاثیر اساسی در روند تاریخ جهان و شکل گیری دنیای معاصر داشته اند: خاندان روچیلد.
پال جانسن در کتاب "پیدایش تمدن جدید غرب" روچیلدها را عامل کلیدی در "پیدایش دنیای نوین"می خواند. روچیلدها به کانونی تعلق داشتند که از قرن ها پیش ، شبکه خود را در سراسر جهان گسترانیده و دقیقا همچون یک فرقه و سازمان سیاسی منسجم و پنهان عمل می کرد. ژان ژاک روسو ، فیلسوف شهیر فرانسوی ، منظره حیرت انگیز این کانون را در حوالی نیمه قرن هجدهم ، چنین توصیف کرده است:
"...آتن ، اسپارت و روم از میان رفته اند و از خود بازمانده ای در جهان نگذارده اند ، ولی صهیون که منهدم شده ، اطفال خود را از دست نداده است.آنها محفوظ مانده اند ، تکثیر می یابند و در سراسر جهان پراکنده می شوند...با همه ملل در می آمیزند ولی با آنها مشتبه نمی شوند. آنها حکمرانی از خود ندارند ولی همیشه یک ملت هستند..."
همین شبکه بین المللی بود که از طریق انباشت سرمایه تاراج شده در تهاجم استعماری اروپا به قدرتی عظیم و بی رقیب بدل شد و در قلب اشرافیت جهانی معاصر جای گرفت. بنیاد روچیلد ، واپسین نماد اقتدار و ثروت این کانون است.
هانا آرنت ، مورخ و روزنامه نگار یهودی می نویسد:"...برای اثبات فکر عحیب دولت جهانی یهود چه دلیلی بهتر از خاندان روچیلد که تابعیت 5 دولت مختلف را دارا و دست کم با سه دولت در همکاری نزدیک بود ، دولت هایی که تنازعات مکرر میان آنها هرگز ، حتی لحظه ای ، یکپارچگی و پیوند منافع بانکدارانشان یعنی روچیلدها را متزلزل نساخت!"
عبدالله شهبازی ، مورخ و کارشناس اسناد تاریخی براین باور است :
"....نام ویکتور روچیلد ، عجیب ترین چهره خاندان روچیلد ، در سه عرصه متفاوت به عنوان شخصیتی طراز اول ثبت است: به عنوان سومین بارون خاندان روچیلد در انگلستان که هدایت این امراتوری نامریی را در دروان معاصر عهده دار بود ، به عنوان یک چهره استثنایی و موثر در تاسیس و توسعه سرویس های معظم جاسوسی غرب ، بویژه اینتلیجنس سرویس انگلستان و به عنوان یک زیست شناس شهیر..."
زندگینامه لرد ویکتور روچیلد ، افشاگر پنهان ترین بخش فعالیت امپراتوری روچیلدها است ، فعالیتی که نقش شگرف بنیاد روچیلد را در سرویس های جاسوسی غرب نشان می دهد.
لرد ویکتور روچیلد در تقویت موساد و تبدیل آن به یکی از مقتدرترین سرویس های جاسوسی غرب سهم اساسی داشته است. جالب است بدانیم که تا همین چندی پیش یکی از اعضای دودمان روچیلد به نام سرتیپ دانی روچیلد در راس موساد قرار داشت.
خاطرات جنجالی پیتر رایت ، کارمند ارشد MI5 ، ماخذ مهمی در روشن کردن نقش اساسی لرد ویکتور روچیلد در توسعه و تحکیم MI6 و پیوند سرویس اطلاعاتی صهیونیست ها با سرویس های جاسوسی غرب به شمار می آید. طبق این سند ، لرد روچیلد طی سالیان مدید ، نوعی نقش قیمومیت را بر سرویس های اطلاعاتی بریتانیا عهده دار بوده و از طریق شبکه های گسترده خود در خاورمیانه و از طریق کمک های مالی و علمی خود ، سرویس های ضعیف و بی پول انگلستان پس از جنگ را یاری می داده است.
پیتر رایت در خاطراتش ، آشنایی خود با ویکتور روچیلد را اینچنین شرح می دهد:
"...در سال 1958 ...هالیس (رییس وقت MI5 ) مرا با مردی به نام ویکتور روچیلد آشنا کرد که برای پیشرفت کار سرویس و مدرن کردن آن خدماتی بیش از حد انجام داد. روچیلد در دوران جنگ در MI5 خدمت کرده بود و با بسیاری از کارمندان رده بالا و به ویژه دیک وایت ( رییس کل MI5 و سپس MI6 ) دوستی عمیق داشت. وی در زمان آشنایی با من ، بخش تحقیقاتی شرکت نفتی شل را اداره می کرد و بیش از 30 آزمایشگاه مختلف را در سراسر جهان زیر کنترل خود داشت. .."
همین ویکتور ورچیلد است که بوسیله ارتباط با شاپور ریپورتر (پسر اردشیر ریپورتر) دومین دوره از حاکمیت پنهان صهیونیست ها در دستگاه حکومتی رژیم پهلوی را اداره می نماید و از این طریق کشور ما را به آنجایی که منافع و مطامع صهیونیسم جهانی اقتضاء می نماید ، می کشاند.
پیتر رایت در همان خاطراتش می نویسد :"...لرد ویکتور روچیلد با استفاده از دوستی اش با شاه ایران و اداره برخی از عوامل جاسوسی در خاورمیانه که آنها را برای دیک وایت (رییس کل MI6 ) و به طور شخصی کنترل می کرد ، مانند سر شاپور ریپورتر که رل تعیین کننده ای در عملیات خاورمیانه ای MI6 در سال های دهه 1950 داشت (اشاره به کودتای 28 مرداد 1332) ، روابط خود را با دستگاه اطلاعاتی انگلستان حفظ می کرد..."
در واقع پیتر رایت از شاپور ریپورتر به عنوان یک چهره مستقل اطلاعاتی که در رابطه با لرد ویکتور روچیلد عمل می کرد و ارتباطات او با MI6 از طریق روابط شخصی روچیلد و رییس کل MI6 تامین می شد ، یاد می کند. این شیوه ارتباط به وضوح نشان می دهد که درواقع شاپور ریپورتر بیش از آنکه مامور MI6 باشد ، عامل درجه اول "سرویس اطلاعاتی صهیونیست ها" به رهبری لرد روچیلد سوم بوده است ؛ هرچند به دلیل آمیختگی صهیونیسم با سرویس های جاسوسی غرب ، تفاوت اساسی میان عملکرد آنان نمی توان قائل شد.
جایگاه یهودیان در تاریخ سرویس های اطلاعاتی بریتانیا چشمگیر است و از آنجا که به تصریح جلد پانزدهم دایرة المعارف بریتانیکا ، روچیلدها رهبران غیر رسمی جامعه یهود انگلیس به شمار می روند ، این نقش را باید به آنها منتسب ساخت.
و بالاخره اعلامیه معروف بالفور توسط جیمز بالفور (وزیر امور خارجه دولت انگلیس ) برای تاسیس رژیم صهیونیستی در سال 1917 خطاب به لرد روچیلد صادر گردید.
متن اعلامیه :
«لرد روچیلد عزیزم
با نهایت خرسندی اطلاع میدهد که به عنوان نماینده رسمی دولت پادشاه انگلستان بیانیه ای که حاوی احساسات همدردی با نهضت صهیونیست و برآوردن خواسته های آن میباشد و به تصویب هیأت وزیران هم رسیده است ذیلا ارسال میدارد. دولت پادشاهی با نظر مساعد به تشکیل یک میهن و خانه برای ملّت یهود در فلسطین مینگرد و بهترین مجاهدت را به عمل خواهد آورد تا امکان این مقصود میسّر گردد.کاملا واضح و آشکار است که هیچ اقدامی که مخلّ آسایش و باعث لطمه زدن به حقوق اجتماعی، مذهبی،حقّ حیات و موقعیّت غیر یهودیان ساکن فعلی فلسطین گردد نباید انجام گیرد.
بسیار مشعوف و متشکّر خواهم شد چنانچه متن این اعلامیّه را به فدراسیون صهیونیست برسانید.
ارادتمند آرتور جیمز بالفور.»
به این ترتیب دولت انگلیس که زیر نفوذ شدید امپراتوری صهیونیسم به سرکردگی خاندان روچیلدها قرار داشت ، تعهد کرد ، آرمان صهیونیست ها را تحقق بخشد و این برنامه صهیونیستی در سال 1917 به طور رسمی ، به عنوان سیاست علنی دولت بریتانیا اعلام گردید.
نام پنهان تاریخ معاصر ایران
عبدالله شهبازی درمورد شخصیت با نفوذ دیگری به نام سر شاپور ریپورتر که در تاریخ معاصر ایران بسیار تاثیر گذار بوده ، می نویسد :
"...در بررسی نقش سِر شاپور ریپورتر در ایران به طور مسجل می دانیم که وی افسر عالی رتبه MI6 بود و تا درجه سرتیپی ارتقاء یافت. ولی در عین حال می دانیم که وی با لرد ویکتور روچیلد ، مقتدرترین اشراف یهودی زمان خود، رابطه خاص داشت در حدی که پیتر رایت، مأمور بازنشسته (MI5) از او به عنوان رئیس یک شبکه یاد می کند که به طورخصوصی از طریق روچیلد برای سِر دیک وایت، رئیس کل MI6، کارمی کرد. به عبارت دیگر ، طبق یک سنت جا افتاده و کاملاً رایج، کانون فوق، نقش پیمانکار خصوصی را برای سازمان های اطلاعاتی غرب ایفا می نمود . این نقش پیمانکاری را در عمل کرد شبکه "بدامن" در حوادث سال های 1325-1332 ایران نیز به روشنی می توان دید..."
پدر شاپور یعنی اردشیر ریپورتر دورانی 40 ساله را در ایران گذراند ، از پاییز 1893 برابر با 1272 شمسی یعنی 3 سال پیش از ترور ناصرالدین شاه تا زمان مرگش در4 اسفند1311و علاوه بر میراث سیاسی از جمله شبکه ای از فراماسونری ، سازمانی از عوامل MI6 را نیز به جای گذارد که به مثابه یک اشرافیت اطلاعاتی موقعیت خود را درون گروهی از سرمایه داران حفظ کرده و بعدا در دوران پهلوی دوم اهرم های اساسی حکومت شاه را به دست گرفتند.
در زمان محمد رضا پهلوی شبکه های وابسته به صهیونیسم بین الملل حرف اول را در تحولات سیاسی ایران می زدند. در راس این شبکه ها شبکه شاپور ریپورتر ، پسر اردشیر ریپورتر و دوست نزدیک محمد رضا قرار داشت. نکته قابل تامل اینکه سر شاپور ریپورتر به عنوان سرجاسوس سرویس اطلاعاتی انگلیس شناخته می شد اما با پوشش وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا در تهران حضور پیدا کرد و تا کودتای 28 مرداد 1332 به طور رسمی ، رییس دارالترجمه سفارت آمریکا و رایزن سیاسی این سفارت بود!
سند بیوگرافیک شاپور ریپورتر
بی مناسبت نیست برای شناخت بیشتر شاپور ریپورتر به سند بیوگرافیک وی در MI6 که پس از انقلاب نسخه ای از آن در منزل وی به دست آمد ، توجه کنیم:
"...(شاپور جی ریپورتر )متولد ایران (تهران) در سال 1920، پسر مرحوم سِر اردشیرجی ریپورتر دارای نشان KCBE (بارونت) و لیدی شیرین بانو. در کالج های وستمینستر و کینگ دانشگاه کمبریج تحصیل کرد و در سال 1939 با درجه عالی در دروس علوم سیاسی، تاریخ، زبان و ادبیات انگلیسی فارغ التحصیل شد. در زمان فارغ التحصیلی از سوی ریاست دانشگاه برای کار در اداره خدمات ویژه وابسته به وزارت امور خارجه پیشنهاد شد. او در فرانسه، خاورمیانه و در مرزهای هند و برمه با پشتکار خدمت کرد و به این دلیل مورد تقدیر کتبی قرار گرفت و به دریافت نشان خدمات برجسته مفتخر شد. در اکتبر 1943 در اداره خدمات ویژه دهلی نو منصوب شد و در آنجا رادیو فارسی را برای ایران و افغانستان سازماندهی و اداره کرد. در سال 1945 در اداره خدمات ویژه خلیج فارس (بحرین) منصوب شد و یک سال بعد به چین اعزام گردید که در آنجا به خاطر [فعالیت چشمگیرش در] انعکاس حوادث به دریافت تقدیرنامه خدمات ویژه نائل آمد. در سال 1947 به وزارت امور خارجه هند مأمور شد و در تهران در مقام دبیر اوّل ارشد نخستین سفیر هند در ایران خدمت کرد. در دوران بحران نفت و برای یک دوره سه ساله به وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا مأمور شد و در مقام مشاور سیاسی هندرسون، سفیر کبیر، خدمت کرد. او در تمامی دورانی که به سرنگونی مصدق انجامید مسئولیت عملیات در صحنه را به عهده داشت. در این دوران، او همچنین در دانشکده سلطنتی ستاد [دانشگاه جنگ] در تهران تدریس می کرد و گزارشگر تایمز (لندن)، یو. اس. ریپورت اند ورلد نیوز و سایر روزنامه ها بود. در پایان مأموریت او در سفارت ایالات متحده آمریکا، وزارت امور خارجه ایالات متحده به پاس «خدمات درخشان» آقای ریپورتر «به اهداف مشترک» [آمریکا و بریتانیا] مقام عضویت دائمی وزارت امور خارجه و شهروندی ایالات متحده را به او اعطا کرد. او به درجه سرهنگ تمامی ارتقا یافت و در مقام افسر رابط [سرویس اطلاعاتی بریتانیا] با اعلیحضرت شاه منصوب گردید. در این سمت توانمندی وی سهم بزرگی در پیوندهای مستقیم و بسیار مهم و حیاتی سرویس [اطلاعاتی بریتانیا] با شاه داشت.هر چند سرتیپ ریپورتر، دارای نشان خدمات برجسته، غالباً از لندن و واشنگتن دیدن می کند، ولی همچنان مورد اعتماد پایدار شخص شاه در تهران است؛ در شهری که وی با تشخّص فراوان در آنجا خدمت می کند. او مشاور اصلی رئیس [MI6] در امور مربوط به ایران و شاه است. او به دلیل پیوندهای قومی و دینی اش با ایران برای تصدی این مسئولیت بسیار خطیر واجد شایستگی فراوان است. او متأهل و دارای دو فرزند است..."
عبدالله شهبازی ، درباره این سند مهم می نویسد :
"...سند بیوگرافیک شاپور از اهمیت تاریخی فراوان برخوردار است به ویژه در آنجا که جایگاه شاپور را در مقام رئیس عملیات داخلی (عملیات صحنه ) در طرح مشترک CIA و MI6 برای کودتای 28 مرد اد 1332 بیان می دارد. با اتکاء بر این سند امروزه ما می توانیم ابعاد ناشناخته و جدیدی از کودتای 28 مرداد را ترسیم کنیم. در طرح کودتا، که آمریکایی ها نام رمز ”عملیات تی. پی. آجاکس“ و انگلیسی ها نام ”عملیات چکمه“را بر آن نهاده بودند، کرمیت روزولت از سوی CIA و کریستوفر وودهاوس از سوی MI6 مسئولیت عالی داشتند . این دو مسئولین منطقه و ایران در سرویس های اطلاعاتی متبوع خود بودند و به دلیل اهمیت عملیات کودتا طی یک دوره کوتاه در ایران مستقر شدند . معهذا، مسئولیت مستقیم این عملیات مشترک را در ایران سرهنگ دوم شاپور ریپورتر به عهده داشت و این نکته ای است که در اسناد و کتب و مقالاتی که تاکنون درباره کودتا منتشر شده ناگفته مانده است ...."
تنها استثناء،خاطرات وودهاوس است که در آن اشاره ای کوتاه به نقش شاپور ریپورتر شده است. کریستوفر مونتاگ وودهاوس، مسئول عملیات چکمه ( عملیات تکمیلی کودتای 28 مرداد در کنار عملیات آژاکس) در MI6 که در سالهای 1951 – 1952 در تهران بود و بعدها رییس انستیتوی سلطنتی امور بین المللی ، نماینده مجلس عوام از حزب محافظه کار و رییس موسسه انتشاراتی پنگوئن شد ، در خاطراتش می نویسد:
"...رابین زینر (مامور MI6 در ایران) همچنین یک پارسی اهل بمبئی را که همشاگردی شاه بود ، به من معرفی کرد ، اگرچه در آن موقع او آدم مهمی نبود ولی بعدها بواسطه خدماتی که برای ما انجام داد ، به لقب سر شاپور ریپورتر مفتخر شد..." ( خدمات شاپور ریپورتر همان حضور موثر و تعیین کننده وی در کودتای 28 مرداد است)
جاسوس دوجانبه
سند بعدی، برگه عضویت دائم شاپور ریپورتر در وزارت خارجه ایالات متحده آمریکاست که در 24 اکتبر 1954 تنظیم شده است . در این برگه مقام شاپور ، مشاور سیاسی و محل مأموریت او ، بخش سیاسی سفارت ایالات متحده در تهران و حقوق وی 199 هزار ریال در سال ذکر شده است.
شاپور ریپورتر در سال 1333 در سفارت بریتانیا در تهران نیز از مقامی شامخ برخوردار بود . تصویری از شاپور ریپورتر و دنیس رایت، کاردار سفارت بریتانیا، در فرودگاه مهرآباد در حال استقبال از هیئت اعزامی رویال داچ شل به تهران موجود است. عکس فوق در همان زمان در مجله کاویان به چاپ رسیده ولی نام شاپور درج نشده است .
به راستی شاپور ریپورتر که بود و چرا باید در کنار دنیس رایت در مراسم استقبال از نمایندگان کنسرسیوم حضور می یافت؟
سند دیگری که نقش برجسته شاپور ریپورتر را در کودتای 28 مرداد 1332 مسجل می سازد، تصویری از اوست که در اسناد شخصی اش به دست آمده و وی را در دادگاه مصدق نشان می دهد. شاپور با دستخط خود در زیر تصویر فوق این عبارت را نوشته :مأموریت انجام شد . “Mission accomplished”
در واقع این شبکه روچیلد – ریپورتر بود که طرح کودتای 28 مرداد 1332 را ریخته و بوسیله عوامل مختلفش از جمله CIA و MI6 و شبکه های بدامن و رشیدیان اجرا کرد.
بعدها در تاریخ 25 مارس 1979 برابر 5 فروردین 1358 بود که نشریه انگلیسی ساندی تلگراف طی مقاله مفصلی برخی از ابعاد فعالیت های شاپور ریپورتر را افشاءکرد. در این مقاله ضمن اشاره به سوابق ریپورتر در حکومت شاه که به عنوان "رایزن عالیمقام شاه ایران" حضور داشته است، از نقش وی در کودتای 28 مرداد 1332 ، پرده بر می دارد. نشریه ساندی تلگراف می نویسد:
"... او(شاپور ریپورتر) کسی است که روابط و همکاری نزدیک با سازمان های جاسوسی انگلستان و آمریکا داشته و از جمله عملیات او ، نقش مستقیم در کودتای سال 1953 (1332) و بازگردانیدن شاه به تاج و تخت می باشد... او در همان زمان همکاری نزدیک خود را با سازمان سیا آغاز کرد و مستقیما با عوامل این سازمان وارد مذاکره شد تا کودتایی را که در اثر آن شاه به قدرت بازگشت (یعنی همان کودتای 28 مرداد 1332) سازماندهی کند..."
اشاره نشریه ساندی تلگراف به نقش فراسازمانی شاپور ریپورتر که زمانی در MI6 است و زمان دیگر در CIA خود گویای ارتباطات نزدیک اطلاعاتی – امنیتی وی با کانون های جهانی صهیونیسم است که لرد ویکتور روچیلد در راس آنها قرار می گرفت و همچنان که پیش از این نیز گفته شد با سرشاپور ریپورتر رابطه نزدیکی داشت.
گزارش به رییس جمهوری آمریکا
اما سند قاطع دیگری درباره نقش محوری شاپور ریپورتر در کودتای 28 مرداد 1332 ، گزارشی است با طبقه بندی "به کلی سرّی" (Top Secret) که شاپور ریپورتر رسماً از سوی سرویس اطلاعاتی بریتانیا (MI6) برای جان اف. کندی، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا)اندکی پس از پیروزی کندی در انتخابات (نوامبر 1960/ آبان 1339) و قبل از مراسم سوگند خوردن و انتقال رسمی منصب ریاست جمهوری (20 ژانویه 1961) نگاشته است. بنابراین، سند بی تاریخ فوق به حوالی آذرماه 1339 تعلق دارد. در اینجا تنها به یک نکته مهم مندرج در آن اشاره می شود که به نقش شاپور در کودتای 28 مرداد مربوط است.
شاپور گزارش خود را چنین آغاز می کند:
"با کمال تواضع به عرض می رسانم مایه افتخار بزرگی است که از من خواسته شده تا از سوی سرویسم گزارش حاضر را درباره شاه به استحضار مقام آینده ریاست جمهوری برسانم.
نظرات من [درباره شاه] بر اساس بیش از 15 سال تجربه رابطه شخصی با شاه به عنوان افسر رابط دارای استوارنامه دائم از سوی سرویسم با شخص او و نیز بر بنیاد مشاهدات شخصی ام از سیر وقایع در ایران از زمان جنگ [دوّم جهانی] به عنوان افسر سرویسم شکل گرفته و بر این پایه مبتنی است."
عبارات فوق نشان می دهد که شاپور تا اواخر سال 1339 به مدت 15 سال افسر رابط سرویس اطلاعاتی بریتانیا با شاه بود. در واقع، این مأموریت از ژوئن 1947/ تیر 1326 و با بازگشت شاپور از هنگ کنگ آغاز شد.
شاپور در صفحه دوّم معرفی خود را در باره نقشش در کودتای 28 مرداد 1332 گزارش می دهد:
"...من در مقام کسی که در این دوران آشفته رئیس عملیات و افسر عملیاتی سرویسم در ایران بودم، القائاتی را که از آن زمان تاکنون از سوی برخی افراد "مطلع" عنوان می شود که گویا تنها "عملیات چکمه" بود که قدرت را از چنگ مصدق و همپالکی های کمونیست او خارج نمود، به شدت تکذیب می کنم. آنچه ما کردیم تنها فشردن ماشه احساسات مردم به پادشاه شان بود که به آن پیروزی همه جانبه انجامید. این اقدام بر بنیاد هیچ احساس دگرخواهانه دیگر شدنی نبود. در آنصورت، چنان که می دانیم و برای آینده ای قابل پیش بینی، فقدان ایرانی مستقل برای غرب فاجعه آفرین بود. همچنین باید متذکر شوم که آشفته بازار ایران دستپخت خود ما بود؛ اشراف نفتی لندن از دیدن تحولات زمانه کور بودند و برخی آقایان محترم در وزارت امور خارجه [آمریکا] سبکسرانه راه بازی با "ناسیونالیست ها" و جبهه آن ها را برگزیده بودند! کاردار بریتانیا [در تهران]، که "محبوب" مصدق بود، نظرات لاقیدانه خود را در زمینه گرایش های دمکراسی و لیبرالیسم در ایران داشت! این دخالت های بیجا، ناخواسته و تحریک کننده راه اصلاحات واقعی را مسدود ساخته و راه آنارشیست ها، عوامفریبان و "روشنفکران کافه نشین" را هموار نموده بود..."
اعطای مدال شوالیه گری
اما نقش شاپور ریپورتر در کودتای 28 مرداد 1332 در 11 نوامبر 1969/ 19 آبان 1348 برای ناظران و محققان قطعی شد، آنگاه که نشان طریقت امپراتوری بریتانیا (OBE) در کاخ باکینگهام به شاپور ریپورتر اعطا شد بی آن که جنجالی در پیرامون آن برانگیخته شود؛ و در 20 مارس 1973/ 29 اسفند 1351 شاپور نشان شهسوار فرمانده طریقت امپراتوری بریتانیا (KBE) را از ملکه الیزابت دوّم دریافت داشت.
چپمن پینچر، روزنامه نگار سرشناس و دوست مشترک لرد ویکتور روچیلد و شاپور ریپورتر که خود قبلاً عضو MI5 بود، این حادثه را پوشش خبری گسترده داد و مقاله او در دیلی اکسپرس شهرت فراوان برای شاپور به ارمغان آورد. ضمن اینکه در این مقاله برای اولین بار در یک نشریه رسمی و معتبر به نقش پدر شاپور ریپورتر ، یعنی سر اردشیر جی ریپورتر در روی کار آوردن رضاخان و حکومت پهلوی هم اشاره می شود . متن مقاله به شرح زیر است:
"...افتخارات برای مرد محجوب شاه
کسی که میلیون ها به بریتانیا سود رسانید
نوشته چپمن پینچر
از میان تمامی کسانی که دیروز در کاخ باکینگهام از ملکه نشان دریافت کردند، کسی که افکار عمومی بریتانیا او را کمتر از همه می شناسد، کسی است که به آنها بیشترین خدمت را کرده است.
او سِِر شاپور ریپورتر است، یک شهروند انگلستان که مقیم تهران است و به خاطر خدماتش به منافع بریتانیا در ایران شوالیه شد. این خدمات خاموش سفارش هایی که صدها میلیون پوند ارزش دارد برای بریتانیا به ارمغان آورده به همراه تمامی مشاغلی که ملازم آن است و به نظر می رسد در آینده بیش از این خواهد بود.
...چگونگی شکل گیری این رابطه یکی از عجیب ترین نمونه هایی است که نشان می دهد تاریخ، درواقع، چگونه ساخته می شود: پس از جنگ اوّل جهانی، پدر او، که او نیز ریپورتر نام داشت زیرا یکی از اجداد او در بمبئی خبرنگار بود، مشاور شرقی هیئت نمایندگی بریتانیا در تهران بود. از لندن به ژنرال آیرونساید، فرمانده یکی از نیروهای نظامی بریتانیا در ایران، دستور داده شد که شاه حاکم بر ایران را برکنار کرده و یک حکمران جدید، که بتواند بیشتر و بهتر منافع ملی ایران را تجلی بخشد، بیابد. او [آیرونساید] برای مشاوره نزد آقای ریپورتر رفت. ریپورتر به او گفت تنها یک نفر را می شناسد که واجد کمال، عزم راسخ و توان ذهنی برای انجام این وظیفه است و این شخص رضاخان، یک افسر ایرانی در بریگاد قزاق، است.
آیرونساید بلافاصله به رضاخان علاقمند شد. او [رضا خان] به عضویت دولت منصوب و به زودی نخست وزیر شد. او در سال 1925 خود را شاه اعلام کرد و نام خانوادگی پهلوی را برگزید و اکنون پسرش است که [بر ایران] حکومت می کند.
... پیشینه خدمات او (سر شاپور ریپورتر) به بریتانیا بسیار قبل از این زمان است. او در زمان جنگ [جهانی دوّم] متخصص جنگ روانی ارتش بریتانیا در هند بود. در جریان بحران نفتی ایران در اوایل دهه 1950، زمانی که محمد مصدق منافع نفتی بریتانیا در ایران را ملّی کرد و روابط دیپلماتیک [دو کشور] به وخامت گرایید، به عنوان مشاور سیاسی در سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران خدمت می کرد! از آن زمان او به یکی از خارق العاده ترین شخصیت های بین المللی بدل شده که در عالی ترین سطوح فعالیت می کنند ولی شخصاً ترجیح می دهند در سایه باشند. ..."
به این مناسبت، سر دیک وایت، رئیس نامدار MI5 و MI6 که پیتر رایت او را «بزرگ ترین افسر ضدجاسوسی قرن بیستم» و گرانت او را «برجسته ترین افسر ضداطلاعاتی بریتانیا در دوران پس از جنگ جهانی دوّم» می خوانند، در نامه تبریک خود (مورخ اوّل ژانویه 1973) به شاپور از جمله چنین نوشت:
"...شاپور عزیزم
خالصانه ترین و گرم ترین تبریکات مرا بپذیر. این روز بزرگی برای هر دو شما و برای نام خانواده شماست و این است قدرشناسی از خدمات واقعی ... من برای همکاری مان ارج فراوان قائلم و نسبت به ارزش ایثار عظیم و ثبات قدم تو، در طول سال هایی که در امور بزرگ و خاموش خدمت کرده ای، واقف هستم..."
بعدها، پرویز راجی ، سفیر شاه در لندن ، در خاطراتش، ذیل وقایع پنجشنبه 20 آبان 1355، نوشت:
"...ناهار در سفارت با چپمن پینچر. از مصاحبهای که پنج سال پیش با اعلیحضرت کرده بود و ترتیب آن را لرد راتچایلد [ویکتور روچیلد] داده بود، سخن گفت. سر شاپور ریپورتر هم در مصاحبه حضور داشته. از نزدیکی شاه و ریپورتر و نقشی که پدر ریپورتر در به تخت نشاندن رضا شاه داشت، اظهار تعجب کرد. پینچر تمامی این مطالب را در مقالهای که بعداً در دیلی اکسپرسچاپ شد، گنجانده بود و توافق قبلی اعلیحضرت را هم برای انتشار آن به دست آورده بود. از سخنان پینچر آزردهخاطر شدم. احساس تحقیر کردم. دلم میخواست کاری بکنم یا چیزی بگویم تا شاید اندکی از غرور ملّیام را باز یابم. اما حقایق انکارناپذیرند و به هر حال اعلیحضرت اجازه انتشار آنها را داده بود. (پرویز راجی، در خدمت تخت طاووس: یادداشتهای روزانه آخرین سفیر شاه در لندن، تهران: چاپ جدید، طرح نو، 1381، ص 55)
اسناد و محتویات این مطلب با زحمت اساتید: عبدالله شهبازی ، دکتر حسین آبادیان و جلال فرهمند در موسسه مطالعات تاریخ معاصر تهیه شده و در قسمت های 5 و 14سری اول مجموعه مستند "راز آرماگدون" به نمایش درآمد.