...و اسکار تعلق می گیرد به سبک زندگی آمریکایی!
آرنون میلچان، تهیه کننده فیلم مرد پرنده ای (نفر اول از چپ) در کنار آلخاندرو گونزالس ایناریتو ، کارگردان فیلم (نفر دوم از راست) هنگام دریافت اسکار بهترین فیلم سال 2014
وقتی در بخش پایانی مراسم اسکار سال گذشته ، آرنون میلچان (تهیه کننده اصلی فیلم "12 سال یک برده") به همراه دیگر تهیه کنندگان فیلم به روی سن رفت تا اسکار بهترین فیلم سال 2013 را دریافت کند، هنوز آنچنان اخبار و به خصوص مستندی که در مورد میلچان در نوامبر 2013 از Channel 2 به نمایش درآمد ، در سطح وسیع منتشر نشده بود. مستندی به نام Uvda که در آن سابقه رییس کمپانی معروف ریجنسی به تصویر کشیده شده بود. سابقه ای که حکایت از ماموریت های اطلاعاتی ویژه برای اسراییل و تامین ابزار و ادوات نظامی جهت تکمیل برنامه هسته ای و دستیابی رژیم صهیونیستی به سلاح اتمی داشت، آن هم در زمانی که دولت جان اف کندی نیز با دستیابی اسراییل به پروژه هسته ای مخالفت می کرد و براساس اسناد منتشر شده، یکی از دلائل ترور کندی همین ابراز مخالفت بوده است. میلچان همچنین تهیه موشک ها و سلاح های کشتار جمعی برای این رژیم را به عهده داشت به گونه ای که شیمون پرز در همان فیلم مستند از وی به عنوان مامور استثنایی اسراییل یاد کرده است.
خود میلچان در همان فیلم مستند اظهار کرده که وی هر کاری انجام داده در جهت منافع کشورش یعنی اسراییل بوده (در همان مستند افرادی مانند رابرت دو نیرو و بن افلک که از دوستان نزدیک میلچان بوده اند هم به این نکته اشاره داشته اند) و تاکید داشته که هالیوودی ها چندان از یک دلال اسلحه دل خوشی نداشته و به هر حال ترجیح می دهند با یک فیلمنامه نویس همکاری داشته باشند تا یک تامین کننده سلاح های کشتار جمعی !
اما وقتی در انتهای مراسم اسکار هشتاد و هفتم که 22 فوریه 2015 در دالبی تئاتر لس آنجلس برگزار شد، بازهم فیلم دیگری از آرنون میلچان به نام "مرد پرنده ای" ، برنده اسکار بهترین فیلم سال اعلام گردید و بازهم میلچان به همراه عوامل فیلمش همچون آلخاندرو گونزالس ایناریتو (کارگردان فیلم) و مایکل کیتون و اما استون و و ادوارد نورتون و نائومی واتس (بازیگران فیلم) و همچنین تهیه کنندگان همکارش به روی سن مراسم رفت، به نظر آمد که سخن آرنون میلچان در آن فیلم مستند مبنی بر ترجیح هالیوودی ها، چندان صحیح نبوده و گویا آنها به همکاری با یک دلال اسلحه و تامین کننده سلاح های کشتار جمعی آن هم برای رژیمی که رسما از سوی مجامع جهانی، جنایتکار جنگی و مصداق آپارتاید خوانده شده، راغب تر هستند تا سینماگرانی مانند لینک لیتر و دیمین چزل و مورتن تیلدام و وس اندرسون و ...
شاید یکی از دلائل ترجیح امثال آرنون میلچان به تهیه کننده و فیلمسازانی حتی مانند اسکات رودین (از تهیه کنندگان پرقدرت هالیوود که امسال نیز با فیلم "هتل بزرگ بوداپست" در بسیاری از مراسم اهدای جوایز حضور داشت) آن است که تولید کننده ای همچون میلچان، به خوبی می تواند ذائقه یا تم هرسال هالیوود و مراسم اسکار را تشخیص داده یا به خوبی در جریان آن قرار گیرد و یا اینکه از جمله افرادی باشد که آن تم مورد نظر را تعیین می کنند. او سال گذشته هم در تشخیص تم قهرمان ایدئولوژیک آمریکایی خصوصا با موضوع ظاهرا ضد برده داری موفق عمل کرد، به طوریکه فیلم "12 سال یک برده" را با وجود ساختار ضعیف و داستانی معمولی اما به مهمترین جوایز سینمایی سال آمریکا رسانید و آن را در اوج ویترین سینمای هالیوود قرار داد.
از راست: بنیامین نتانیاهو (نخست وزیر رژیم صهیونیستی) ، آرنون میلچان (تهیه کننده هالیوود و فیلم هایی مانند مرد پرنده ای و 12 سال بردگی) و شیمون پرز (رییس رژیم صهیونیستی)
تشخیص آنکه هر سال کدام تم در سینمای هالیوود، اصل قرار گرفته و توجه اعضای آکادمی به آن جلب می شود، کار چندان دشواری نیست ، کافیست به مجموعه سیاست ها و چالش هایی که هر سال آمریکا با آن روبروست و یا قرار است با آن مواجه گردد، دقت کنیم. گاهی تعیین این چالش ها چندان در کف اختیار مالکان ایالات متحده (مجموعه ای از صاحبان کمپانی های فیلمسازی و اسلحه سازی و پول سازی یعنی بانک داران و کارتل ها و تراست های اقتصادی) نیست مانند قضیه جنبش 99 درصدی وال استریت و زمانی هم بنا بر منافع اقتصادی از سوی همین مالکان رقم زده می شود مثل قهرمان تراشی و منجی گرایی و یا ماجرای یازده سپتامبر. اما به هر حال و در هر دو صورت این موسسات استراتژیک یا همان تینک تنک ها هستند که سیاست های پیش رو را تعیین می کنند که البته نمایندگان همان مالکان در این مراکز نیز حضور دارند و در مجموع دولت در سایه ایالات متحده آمریکا را بوجود می آورند.
چنانچه برای سالی که قضیه جنبش وال استریت در صدر مسائل قرار داشت، فیلم های برگزیده هالیوود و اسکار ، تم ضد این جنبش و حمایت از سرمایه داری را داشتند و سال گذشته که هژمونی آمریکا در خاورمیانه به خطر افتاده بود برای تبلیغ برروی قهرمان بازی و منجی گرایی آمریکایی ، منتخبین اسکار و مراسمی مانند آن، سمت و سویی اینچنین گرفتند.
اما در طی یکی دو سال اخیر که مراکز استراتژیک ایالات متحده نتایج بررسی های خود را از یک دهه حضور نظامی آمریکا و غرب در خاورمیانه و کشورهایی مانند عراق و افغانستان با نمره منفی ارزیابی کرده اند ، یک نوع عقب نشینی تاکتیکی در زمینه نظامی (مثل به حاشیه کشاندن نیروهای نظامی در عراق) و سیاست نشان دادن هویج برجسته تر شده است. همواره در شرایطی که ایالات متحده از دوران پرتنش نظامی گذر کرده و جبهه جنگ نرم را عمده کرده ، در این جبهه مقوله تبلیغ سبک زندگی ایدئولوژیک آمریکایی محور اصلی این جنگ نرم قرار داشته است. اساس این نوع سیاست در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و توسط سرویس های اطلاعاتی و نظامی آمریکا پی ریزی شد و محور سیاست های تهاجم آمریکا و غرب در طی سالهای جنگ سرد قرار داشت
اسناد منتشره سازمان CIA در شصتمین سالگرد تاسیس آن حکایت دارد که همکاری نیروهای نظامی ، سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی و استودیوهای فیلمسازی پس از جنگ جهانی دوم و مواجهه با خطر کمونیسم از یک سو و بسط ایدئولوژی آمریکایی در جهان از سوی دیگر باعث شد تا عبارتی تحت عنوان "جنگ صلیبی برای آزادی" یا Crusade for Freedom در محافل آمریکایی مطرح شود. عبارتی که پیش از هر موضوعی یک مبارزه فوق محرمانه از جانب پنتاگون ، نیروی دریایی ، شورای امنیت ملی و دفنر هماهنگی عملیاتی وابسته به سازمان CIA را طراحی می نمود تا به اصطلاح پیام آزادی را در بطن فیلم های آمریکایی درج نماید.
روزجمعه 16 دسامبر 1955 یک مجمع سری توسط ستاد مشترک ارتش آمریکا برگزار شد تا در این زمینه بحث کند که چطور می تواند از ایده "جنگ صلیبی برای آزادی" بهره برداری کند.
در یک گزارش فوق محرمانه از ستاد مشترک ارتش آمریکا به فرماندهی عملیات دریایی در معرفی "آزاداندیشی نظامی" که در 16 دسامبر 1955 ارائه شده بود، "جنگ صلیبی برای آزادی" چنین تعریف شده بود:
"... جنگ صلیبی برای آزادی برای این منظور طراحی شده بود تا اصولی را روش زندگی آمریکایی براساس آن در مقابل سیستم ضدآمریکایی قرار می گیرد را توضیح دهد و غربی ها را برای فهم و درک مخاطره ای که دنیای آنان را تهدید می کند ، بیدار نماید و انگیزه و محرکی برای مبارزه با این تهدید در آنها ایجاد نماید..."
در ادامه این گزارش فوق محرمانه آمده بود که برای چنین ایده ای یک شعار طراحی کردند : "جنگ صلیبی برای آزادی". در واقع "جنگ صلبیی برای آزادی" فرمولی برای تبلیغ سبک زندگی یا Life Stile ایدئولوژیک آمریکایی بود.
سرانجام در سال 1956 ، برای اجرای شعار یاد شده ، توسط کارشناسان پنتاگون فرمولی تدوین شد و در ژوئن و ژوییه 1956 نمایندگان ستاد مشترک ارتش آمریکا در کالیفرنیا با گروهی از شخصیت های هالیوود ، چندین نشست تحت عنوان "کنفرانس کالیفرنیا" برگزار کردند . نمایندگان هالیوود در این نشست ها عبارت بودند از :
جان فورد(کارگردان)، مریان سی کوپر(تهیه کننده)، جان وین(بازیگر) و وارد باند(بازیگر) .
در گزارش روسای ستاد مشترک ارتش از "کنفرانس کالیفرنیا در مورد مجموعه فیلم های آمریکایی "و "آزاداندیشی نظامی" نوشته کورنلیوس وندربیلت ویتنی آمده بود :
"...این نشست ها که در دفتر متروگلدوین مه یر جان فورد برگزار می شد تا 6 هفته طول کشید. طی یادداشتی به تاریخ 5 ژوییه 1956 ، جان وین اظهار داشت که در کار سینمایی که توسط خود وی انجام می شود ، طرح "جنگ صلیبی برای آزادی" بایستی با دقت استفاده شود. برای این کار شب بعد جان وین همه را به خانه اش در خیابان لوییس 4570 دعوت نمود . بعد از شام فیلم های "آنها بی مصرف بودند" و "مرد آرام"به نمایش گذارده شد و توسط جان وین و جان فورد بررسی و تحلیل شد تا روشی که در آن نگرش های مطلوب و دلپسند برای الگوهای فرهنگی نیروی دریایی و دنیای آزادی که در ایندو فیلم آمده ، آنالیز شود..."
فرانسیس ساندرس ، روزنامه نگار و پژوهش گر معروف آمریکایی در کتاب "جنگ سرد فرهنگی : سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر" درباره نشست های فوق می نویسد:
"...کورنلیوس وندربیلت ویتنی که گزارش فوق را ترتیب داده بود ، خود از تهیه کنندگان مشهور بود که در دهه 1930 با دیوید سلزنیک کارهای مشترک متعددی داشت از جمله فیلم های "ستاره ای متولد می شود"، "ربکا"و "برباد رفته" و در سال 1954 موسسه سینمایی ویتنی C.V. را دایر نمود و اظهار داشت برای آنچه که باید به عنوان یک سری فیلم آمریکایی با ایده "جنگ صلیبی برای آزادی" تهیه کنم ، قصد دارم ویژگی های آمریکا را به مردم نشان دهم تا مخاطبان ما در سراسر جهان تحت تاثیر این ویژگی ها قرار بگیرند و آن را تنها راه وصول به آزادی بینگارند..."
در 23 آوریل 1953 سیسیل ب دومیل(فیلمساز مشهور و سازنده آثاری مانند"سامسون و دلیله"و دو نسخه"ده فرمان"در سال های 1923و 1956) به عنوان مشاور مخصوص دولت در سینمای هالیوود منصوب شد و سازمانی به نام MPS را برای توزیع آثاری که در جهت شعار "جنگ صلیبی برای آزادی" ساخته شده بودند ، بوجود آورد که با امکانات 135 پست خدماتی در 87 کشور جهان ، شبکه توزیع عظیمی برای فیلم و سینمای آمریکا ایجاد کرد. در گزارشات ترنر شلتون به سیسیل ب دومیل در مورد MPS در تاریخ 11 ماه مه 1953 تحت عنوان "سرویس فیلم های سینمایی" این گونه آمده است:
"...این مرکز با بهره مندی از بودجه های بی دریغ دولتی به مرکز تولید فیلم موثری تبدیل شده که همه جور امکانات و تسهیلاتی را که یک کمپانی فیلمسازی باید داشته باشد، در خود دارد. کارگردان و تهیه کنندگانی را به استخدام در آورده و برای ساخت فیلم ها تعیین نموده که اهداف مورد علاقه ایالات متحده را به بهترین نحو مطلوب محقق سازند"
مرکز MPS نمادهای مخفی مانند نشان"دفتر هماهنگ سازی عملیاتی" را برروی فیلم ها جهت توزیع جهانی پیشنهاد کرد و در ژوئن 1954 این مرکز 37 فیلم که به طور مشخص سبک زندگی آمریکایی را تبلیغ می کرد و یا فرهنگ های مخالف این سبک زندگی را تحقیر یا منکوب می کرد، برای نمایش در پشت به اصطلاح پرده آهنین لیست نمود از جمله:
"پیتر پن"، "داستان جولسن" ، "داستان گلن میلر" ، "پسری از اوکلاهما" ، "تعطیلات در رم" ، "زنان کوچک" ، "قایق نمایشی" ، "مرد" ، "آلیس در سرزمین عجایب" و "هیات اجرایی" .
فرانسیس ساندرس نویسنده ، روزنامه نگار و پژوهشگر معروف آمریکایی در کتاب "جنگ سرد فرهنگی: سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر "درباره ادامه این روند تبلیغ سبک زندگی ایدئولوژیک آمریکایی می نویسد :
"...جان فورد در سال 1946 ، کمپانی فیلمسازی خود را دایر نمود . در این کار ، سرمایه گذاران اصلی علاوه بر فورد و مریان سی کوپر ، کلیه متصدیان سرویس اطلاعاتی / جاسوسی OSS ( که در آن زمان توسط ترومن منحل شد) بودند که شامل ویلیام داناوان ، اولی دورینگ که یکی از اعضای شرکت حقوقی وال استریت داناوان بود ، دیوید بروس ، ویلیام وندر بیلت می شدند. فورد کاملا با این ایده موافق بود که سرویس های اطلاعاتی همچون OSS یا CIA باید برای مخاطبان هالیوود پیام القاء نمایند و از آنها خواست تا تعداد متنابهی نسخه از کتابچه "جنگ صلیبی برای آزادی" را در اختیارش قرار دهند تا بتواند آنها را به فیلمنامه نویس ها بدهد و آنان را با اصطلاحات و مفاهیم مورد نظر سرویس های اطلاعاتی آشنا نمایند..."
"وارد باند" ، بازیگر همیشگی بسیاری از فیلم های جان فورد ، از سوی کمپانی اطلاعاتی / سینمایی آرگوسی متعلق به جان فورد، به عنوان نماینده اتحادیه فیلم و سینمای آمریکا مسئول محافظت از ایدئولوژی آمریکایی در تولیدات هالیوود بود. اتحادیه ای که بنا به نوشته فرانسیس ساندرس اساسا برای تصفیه افراد مخالف با ایدئولوژی و آرمان های آمریکا و کمک به کمیته فعالیت های ضد آمریکایی مک کارتی تشکیل شده بود.
فرانسیس ساندرس می نویسد :
"قرار بود در این فیلم ها علاوه بر تبلیغ "جنگ صلیبی برای آزادی" با بیان الزامات آمریکا دوستی، وظیفه شناسی، عکس العمل در برابر دستور، برتری مرد قهرمان (یک اسطوره آمریکایی ) ارج نهاده شود. در این راستا جان وین که قادر به انجام هر کار فوق العاده ای به نظر می رسید، به صورت یک مدل آمریکایی یا مظهر آمریکایی مآبی معرفی شد."
در طول سالهای پس از جنگ همواره ارائه سبک زندگی ایدئولوژیک آمریکایی به عنوان برنده ترین سلاح غرب در جنگ نرم با دشمنان ایدئولوژیکش، اصلی ترین محور سینمای هالیوود بوده که ظاهرا غیر سیاسی ترین و هنری ترین آثار این سینما را هم دربر می گرفته است و در هر سال بعدی از ابعاد همان سبک زندگی، بیشتر در کادر دوربین اسکاری ها قرار داشته است. اما در سال جاری کلیت سبک زندگی و ابعاد مختلف آن، یک جا برجسته شد و نسبت فیلم ها با اسکار براساس نزدیکی و دوری آنها با همین سبک زندگی یا Life Stile تعیین شد.
آنچه در بخش های آینده می آید بررسی اجمالی فیلم های برگزیده یا رد شده مراسم اسکار براساس همین فرمول است.
ادامه دارد...