"دختر لر" و رضاخان
سازندگان فیلم "حاجی آقا، آکتور سینما" سعی داشتند که نوعی سبک زندگی غربی و مغایر با ارزش ها و اعتقادات و سبک زندگی ایرانی/ اسلامی را به مخاطبانشان ارائه دهند. آنچه که تقریبا سینمای ایران از نخستین روزهای آغازینش، سعی در القای آن داشت.
حمید رضا صدر یکی از منتقدین و کارشناسان سینمای ایران در کتاب "تاریخ سیاسی سینمای ایران" درباره سبک زندگی که در فیلم "حاجی آقا، آکتور سینما"، ارائه می شود ، می نویسد:
"...دختر او (منظور حاجی آقا) با بازی آسیا قسطانیان از ارامنه گرجستان، بدون حجاب و به عنوان زن متجددی معرفی شد که غمزهکنان دلربایی می کرد و همراه با موسیقی گرامافون (سوغات دیگری از فرنگ با عملکردی مشابه سینما)میرقصید.
شمایل و حرکات او نیز دیدگاه سنتی پدر را زیر سؤال میبرد و خاطرنشان می کرد نسل جوان می تواند (و میخواهد) برخلاف راه و روش سنتی گام بردارد. حاجی آقا در صحنه دیگری به خیابان میرفت و کنار زنی که چادر مشکی به سر داشت میایستاد تا تفاوت شمایل دختر او با مردم عادی کوچه و خیابان عیان شود. در جریان پرسههای مرد در شهر، کشمکش درونی او به مدد سینما زیر ذرهبین میرفت، رسانهای که هم به تخیل چنگ میزند هم به واقعیت، هم به سنت هم به تجدد. این تب و تاب در صحنه سالن انتظار مطب پزشکی اوج میگرفت. او روی صندلی نشسته بود و کارگردان مخفیانه از حرکاتش فیلمبرداری میکرد. در گوشه اطاق مجسمه برهنه زنی وجود داشت. «حاجی آقا» ابتدا با شرم چشمانش را با دست میپوشاند و سپس از لای انگشتانش نظری به مجسمه میانداخت. مجسمه تکان میخورد. «حاجی آقا،آکتور سینما» با نمایش مجسمه برهنه زن و طرح کشش جنسی و واکنش آمیخته به شرم و حیای مرد، به مقولهای اشاره کرد که سه سال بعد سیاسیترین مسئله روز ایران شد. یعنی کشف اجباری حجاب..."[1]
فیلم "حاجی آقا، آکتور سینما" که به صورت صامت ساخته شده بود در 11 بهمن 1312 اکران شد. در مراسم افتتاحیه فیلم در ساعت 5 بعد از ظهر 11 بهمن 1312 در سینما رویال تهران با حضور برخی نمایندگان مجلس و دولت برگزار شد، سعید نفیسی، رییس هیئت مدیره "مدرسه آرتیستی سینما" و همچنین معلم تاریخ و لباس این مدرسه در ابتدای مراسم سخنرانی کرد. وی در بخشی از سخنان خود گفت:
"...این فیلم با دستگاههای قدیمی و سیستم چندین سال قبل برداشته شده است، ایراد کم ندارد، اما ایرانی است و زندگی ایران را می نمایاند. توصیه ما این است که باید مراقب هنرمندان ایرانی بود تا بتوانند ایرادات خود را برطرف کنند..."[2]
در همین جملات می توان نسخه ای که دستگاه حاکم وابسته به استعمار و شبه روشنفکرانش برای مردم ایران پیچیده بودند را دریافت. نسخه ای که محورش را برداشت امثال سعید نفیسی از زندگی ایرانی تشکیل می داد. در همین چند جمله می توان دریافت که چگونه سبک زندگی بی بند و بارانه غربی و مضحکه سنت ها و ارزش های اخلاق و رفتار ایرانی/اسلامی را "زندگی ایرانی" خوانده! و آن را به عنوان زیست مطلوب برای جامعه ایرانی تجویز می کنند.
اولین فیلم ناطق سینمای ایران
اما پیش از نمایش فیلم "حاجی آقا، آکتور سینما"، نخستین فیلم ناطق سینمای ایران به نام "دختر لر" که بوسیله پارسیان مقیم هند (اردشیر ایرانی[3]و عبدالحسین سپنتا) ساخته شده بود در 30 آبان ماه 1312 به روی پرده رفت.
در واقع سمت دیگر سنگ بنای سینمای ایران را"عبدالحسین سپنتا" برزمین نهاد. او که نام اصلی اش، عبدالحسین شیرازی بود، در مدارس سن لویی، فیروز بهرام زرتشتیان، استیوارت مموریال، کالج اصفهان و کالج آمریکایی تهران تحصیل کرد. سپنتا براساس آنچه در خاطراتش نوشته، به تشویق "اردشیر جی ریپورتر" که گویا دوست نزدیک دایی اش بوده به هندوستان رفت، به "سردینشاه سلیستر" (رییس انجمن اکابر پارسیان هند) معرفی شد، نامش را بنا به پیشنهاد دینشاه از "عبدالحسین شیرازی" به "عبدالحسین سپنتا" تغییر داد و تحت آموزش های وی قرار گرفت. توسط همین "سر دینشاه سلیستر" است که سپنتا به کمپانی امپریال فیلم و اردشیر ایرانی معرفی شده و برای ساختن نخستین فیلم خود و اولین فیلم ناطق ایرانی یعنی"دختر لر" حمایت گردید. [4]
خود سپنتا در این باره می نویسد:
"...کودتای 1299، اغتشاش ها، قحطی و بالاخره اختناق و آزادی کشی را به دنبال داشت...مثل اکثر ایرانی ها ناچار از خو گرفتن به شرایط موجود بودم و تنها مطالعه و تحقیق در تاریخ ، علوم ، فرهنگ و ادبیات ایران باستان بود که کمی از اندوه فراوانی که از بی حاصل ماندن آن همه مبارزه در راه آزادی و فضای حق کشی که جاری بود، می کاست و با واضح تر اندیشیدن بی ثمر بر موقعیتی که داشتیم و جرئتی و یا قدرتی که برای تغییر نداشتیم، دورم می کرد و به همین لحاظ نیز وقتی یکی از دوستان دایی ام (اردشیر جی ایدلجی) پیشنهاد کرد جهت پی گیری تتبعاتم به بمبئی نزد دینشاه سلیستر سفر کنم، لحظه ای درنگ نکردم ..."[5]
نکته جالب و در عین حال متناقض در میان سخن های سپنتا، این است که وی در حالی صحبت از اختناق و آزادی کشی و اغتشاش و قحطی رژیم رضاخانی می کند که خود در ستایش و تبلیغ برای آن رژیم سیاه، فیلم "دختر لر" را با اسم تبلیغاتی "ایران دیروز، ایران امروز" ساخته و حکومت رضاخان را "آباد و آزاد و قوی" خوانده و حاکمیت آن را "نوین شدن ملک کهن" قلمداد می نماید!
در بخشی از فیلم "دختر لر"، در حالی که جعفر و گلنار آواره شده اند، یک زن کولی آمدن رضاخان را به مثابه روزگار نیکبختی و سعادت برایشان پیشگویی می کند!!
گفتنی است که "اردشیر جی ریپورتر"،سرجاسوس سرویس های اطلاعاتی بریتانیا، از بنیانگذاران لژهای فراماسونری در ایران، نماینده انجمن اکابر پارسیان هند که در ارتباط نزدیک با کانون های صهیونیستی همچون امپراتوری روچیلدها و ساسون های بغداد بود و بنا به تصریح اسناد و مدارک تاریخی، عامل اصلی شناسایی و روی کارآوردن رضاخان و سلطنت پهلوی با همکاری اعضای ارشد فرقه بهاییت مانند حبیب الله عین الملک و موقر الدوله در ارتباط مستقیم با ژنرال آیرونساید فرمانده نیروهای نظامی بریتانیا در خاورمیانه به شمار آمده است.[6]
ضمن اینکه براساس اسناد تاریخی و حتی مدارک مستندخود انجمن اکابر پارسیان هند، در وابستگی این انجمن و اعضای آن به کانون های جهان وطن صهیونیستی هیچگونه تردیدی وجود ندارد.
در فیلم "دختر لر" یا "ایران دیروز و ایران امروز"، عبدالحسین سپنتا، در نقش جعفر، مأمور دولت برای مبارزه با راهزنان محلی به یکی از مناطق لرستان میرود و پس از درگیری و مغلوب ساختن راهزنان، گلنار را که در اسارت سرکرده آنان (خانی ستمگر به نام قلیخان) بوده، آزاد ساخته، دلباخته او میشود. اما جعفر و گلنار که همچنان در خطر گرفتاری به دست قلی خان هستند،ناگزیر جلای وطن کرده و با قایق رهسپار بمبئی می شوند. گلنار در فراق وطن آواز می خواند و آنها در بندر بمبئی ازدواج می کننند. سپس در بخش "ایران امروز"، این میان نویس ها بر پرده سینما نقش می بندد:
"...سالها گذشت. کودتای سوم اسفند 1299. دمیدن خورشید سعادت ایران. چهار اردیبهشت 1305، تاجگذاری..."
جعفر این خبر را به گلنار می دهد و ذوق زده از گلنار که پشت پیانو نشسته است، می خواهد آهنگی را که به او یاد داده است ، بنوازد و خود این آواز را می خواند:
مژده که شد ملک خسروی آباد و آزاد و هم قوی
ملک کهن یافته نوین از پرتو دور پهلوی
واشاره به عکس قاب شده رضا شاه می کند که به دیوار میخ شده است.سپس بار سفر بسته و راهی وطن می شوند. در فیلم "دختر لر"، "ایران دیروز"، اشاره به نابسامانی ها و یاغی گری های عشایر و اقوام محلی حوالی لرستان و خوزستان دارد (همان ها که در طول تاریخ این سرزمین، در واقع پاسدار مرزهای ایران در مقابل بیگانه بودند) و بخش "ایران امروز" به نتایج سرکوب این عشایر توسط رضاخان می پردازد. در واقع فیلم "دختر لر"، تبلیغ و پروپاگاندای صریحی درباره رژیم کودتایی و سیاه رضاخانی محسوب شد.
جمال شیر محمدی از محققین و پژوهشگران سینما درباره فیلم "دختر لر" در کتاب"سیاستگذاران یا سیاستبازان سینمای بعد از انقلاب" می نویسد:
"...چنانکه از نام فیلم برمیآید، "ایران دیروز و ایران امروز"، فیلم کاملاً با جهتگیری سیاسی تهیه شده است و در پی مقایسه ایران امروز (زمان رضاشاه) با ایران دیروز (قاجاریه) است. قبلاً اشاره کردیم که یکی از مسائل و معضلات مهم سالهای پایانی عصر قاجاریه، علاوه بر فقر اقتصادی و معیشتی مردم، شیوع بیماریها و فقدان بهداشت کافی، مسئله اختلافات طایفهای و جنگهای قومی ـ قبیلهای، وجود دستههای حیدری و نعمتی، بینظمی عمومی و فقدان امنیت سراسری است که همین امر به ضرورت روی کار آمدن دولتی قدرتمند و حاکمیتی ملی در بین نخبگان و حتی عوام منجر میشود، خواستهای که نهایتا به روی کار آمدن دولت کودتا و سپس حاکمیت رضاشاه مدد میرساند. فیلم فوق پاسخگوی نیاز به مشروعیت نظام کودتا و به تعبیر درستتر، بیانکننده ضرورت حاکمیت مرد قدرتمندی است که به عنوان قهرمان ملی و ناجی ملت نیاز واقعی آنان (تأمین امنیت ملی و یکپارچگی ایران) را با قلع و قمع خانها و قدرتهای محلی خود سر به ارمغان میآورد. فیلم مورد نظر در چارچوب تبلیغ وضع موجود و شاه مورد نظر انگلیس ساخته میشود. این فیلم به عنوان پشتوانه تبلیغی دولت کودتا از شاه فردی قدرتمند و علاقهمند به ایران میسازد و دورنمایی از ترقیخواهی ایرانی را که از عناصر مهم گفتمان سیاسی وقت بود به دست میدهد. چنانکه در داستان متن اعلام فیلم چنین آمده است: «اولین فیلم ناطق و موزیکال فارسی که در کمپانی فیلمبرداری فارسی در (امپریال فیلم کمپانی بمبئی) در تحت ریاست و رژیست خان بهادر اردشیر ایرانی و با اشتراک آرتیستهای ایرانی تهیه شده است، در تهران به زودی خواهد رسید. در این فیلم اوضاع ایران سابق و ترقیات سریع ایران را در تحت سلطنت شاهنشاه دادگر و توانا (اعلیحضرت پهلوی) مشاهده و مقایسه خواهید نمود..." [7]
عبدالحسین سپنتا در جای دیگر درباره نام "ایران دیروز ، ایران فردا" تقریبا مغایر با سخنی که صفحه قبل درج شد، مطالبی را اظهار می دارد. او در مصاحبه ای که با مجله "فیلم و زندگی" انجام داد، ادعا میکند که اساسا داستان فیلم "دختر لر" را با توجه به لهجه کرمانی روحانگیز سامی نژاد نوشته است. او می گوید:
"…علت اینکه این فیلم با نام "دختر لر"یا "ایران امروز و ایران دیروز"خوانده شد آن بود که برای ایفای رل زن در فیلم کسی در بمبئی به دست نیامد جز زنی که لهجه کرمانی داشت و اینجانب ناچار شدم داستان را روی لهجه او تهیه کنم و ضمنا از آنجایی که اولین فیلم ناطق فارسی بود و در کشور بیگانه نمایش داده میشد، شایسته بود موضوع آن ترقیات ایران آن روز باشد، لذا داستان دختر لر را طوری تنظیم کردم که مربوط به ایلات و قدرت حکومت مرکزی ایران باشد..."
"دختر لر" فیلمی در پروپاگاندای رژیم تازه تاسیس شده رضاخانی به نظر می آمد (که در همان عنوان فرعی اش یعنی "ایران دیروز و ایران امروز"تبلور می یافت) و در واقع اهداف و برنامه های آن که توسط ماسون هایی مانند فروغی ذکاءالملک و علی اصغر حکمت و احمد متین دفتری برای رژیم رضاخان تئوریزه شده بود را برپرده سینما می برد. در آن روز هیچکس به نمای پایانی فیلم توجه نکرد که پس از قصد بازگشت جعفر و گلنار به تهران که به دنبال تاسیس رژیم پهلوی صورت می گرفت، در واقع می خواست در ادامه روند داستان فیلم، نوید آینده ای روشن و سرافراز برای ایران زمین باشد.
آن نمای پایانی پس از عکسی از کره زمین، تصویر درشتی از ستاره شش پر داوود ( نشانه صریح صهیونیسم) را به همراه داشت که بزرگ و بزرگ تر می شد و سپس ثابت مانده و در دل آن ستاره شش پر، تصویر رضاخان با کلاه شیر و خورشید نمایان می گردید. آن هم در دورانی که حدود 12 سال از رسمیت یافتن تشکیلات صهیونیست ایران می گذشت و این تشکیلات در اغلب شهرهای کشور شعبه تاسیس کرده و به جذب نیرو از میان مردم، اشتغال داشت. [8]
فیلم "دختر لر" ، تمام و کمال در هند و توسط عوامل انگلیسی ساخته شد. ابراهیم مرادی[9]در گفت و گویی با روزنامه اطلاعات در 29 خرداد 1351 در این باره می گوید:
"... تمام کارهای فنی دختر لر به دست یک عده هندی تحت نظر متخصصین انگلیسی در بمبئی انجام گرفته بود..."
[1] - حمیدرضا صدر- تاریخ سیاسی سینمای ایران- تهران- نشر نی-1381-بخش اول؛ و همچنین "تاریخ تحلیلی صدسال سینمای ایران"- تهران- دفتر پژوهشهای فرهنگی- 1379-ص 39
[2] -همان
[3]- خان بهادر اردشیر ایرانی، از فیلمسازان امپریال فیلم هند (وابسته به کمپانی انگلیسی هند شرقی) و از وابستگان انجمن فراماسونی اکابر پارسیان هند که در ساخت برخی فیلم های عبدالحسین سپنتا مانند "دختر لر"، "فردوسی"و "شیرین و فرهاد"، همکاری کرد.
[4] - مجموعه اسناد و متون تاریخ سینمای ایران - فیلمنامه دختر لر – موزه سینما – انتشارات بنیاد سینمایی فارابی – چاپ اول – تهران 1379
[5] - عبدالحسین سپنتا- زندگی و سینما – جمال امید – صفحه 12 و 13
[6] -"ظهور و سقوط سلطنت پهلوی " -جلد دوم – عبدالله شهبازی – صفحات 134 تا 173- موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی- تهران – چاپ بیست و یکم ، 1386
[7] - جمال شیرمحمدی. سیاستگذاران یا سیاستبازان سینمای بعد از انقلاب-تهران- ناوک-1376- ص 38
ادامه دارد ...