Quantcast
Channel: مستغاثی دات کام
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1209

به بهانه فیلم مستند شب نامه

$
0
0

 

# 10 میلیارد پیامک که از ایران به آمریکا رفت!

 

 

بعد از فیلم های مستند قابل بحثی  مانند "میراث آلبرتا"، "یزدان تفنگ ندارد"، "فاکتور صوری"، "کدام انحراف"، "نبرد خاموش" و ... از مرکز مستند سازی"سفیرفیلم"  (معلوم نیست چرا این گونه فیلم های مستند که طرحی نو در فضای خموده و سطحی و تقلیدی مستندسازی ایران درانداخته اند، اغلب در هیچ یک از فضاهای رسمی کشور مانند جشنواره فیلم فجر یا جشنواره سینما حقیقت نمایش داده نمی شوند؟!) اینک مستند غافلگیرکننده و در عین حال تکان دهنده دیگری از این مرکز مستند سازی بیرون آمده که آن را اگر نه بالاتر اما در حد مستندهای افشاگرانه برجسته یکی دو دهه اخیر سینما جهان مانند : غبار جنگ (ارول موریس)، روزهای صفر (الکس گیبنی) ، دانسته های ناشناخته (ارول موریس) و شهروند چهارم (لارا پویتراس) و ... می توان دانست.

فیلم مستند "شب نامه" با ساختار Docu-Drama (مستند داستانی) به یکی از پنهان ترین موضوعات جاسوسی معاصر پرداخته که شاید از آنچه ادوارد اسنودن در سال 2013 افشاء کرد و بعدا در فیلم های مستند "شهروند چهارم" و فیلم "اسنودن" ساخته الیور استون به تصویر کشیده شد، قابل بحث تر و به روزتر باشد.

مستند "شب نامه" وارد حوزه ارتباط Start Up های داخلی را با کانون ها و سرمایه های نامعلوم و مشکوک خارجی شده که سرنخ آنها به موسسات و نهادهای وابسته به سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی غرب و به خصوص ایالات متحده آمریکا می رسد و این موضوع جدید و پیچیده را با یک ساختار مستند-داستانی یا همان Docu-Drama روایت کرده تا یک خط باریک داستانی آن هم با فرم معمایی و تعلیق آمیز بتواند مخاطب را با کنجکاوی مداوم و با کمترین احساس کسالت، از چم و خم و راه پرپیچ یک فضای مملو از اطلاعات و داده های سیاسی و علمی و اجتماعی در طول حدود 100 دقیقه ، عبور دهد.

آغاز روایت یک راوی به نام محمد سعید جباری که از تصاویر یک شهر بازی و فرزند خردسالش در قاب دوربین ظاهر می شود و ناظر بر بازی بچه ها و بزرگسالان در آن فضای پر زرق و برق شهربازی است، ورودی قابل قبولی برای مستند "شب نامه" به نظر می رسد. کنایه از به بازی گرفتن گروهی که آنچنان غرق در بازی شده اند که متوجه نیستند درگیر بازی عده ای "بازی گردان"هستند و راوی فیلم هم ناظر این بازی و "بازی گردان" ها و "بازی خورده" هاست. ورودیه ای که می تواند ترجمان تصویری همه آنچه در طول یک ساعت و 37 دقیقه بعد اتفاق می افتد، باشد  و مخاطب را با روایتی مواجه سازد که آغاز تعلیق آمیزی داشته و بلافاصله او را به 6 ماه قبل پرتاب می کند. شش ماهی که حاصلش این فیلم است و توصیه دوستان راوی می گوید این فیلم را انتشار ندهد وگرنه امکان دارد زندگیش به خطر بیفتد، ضمن اینکه متذکر می شود انتشار فیلم کاری خواهد کرد که دیگر رسانه ها مانند نشریات و سایت های اینترنتی نتوانستند انجام دهند و حساسیت خیلی ها را نسبت به اطرافشان برخواهد انگیخت.

از این پس با یک فلاش بک طولانی مواجه هستیم که تقریبا 90 دقیقه به طول می انجامد و همه تجربیات راوی را تا آن لحظه به همراه دارد. فلاش بکی که لحظه به لحظه اش با ادامه روایت از زبان راوی ماجرا همراه است.

یک گروه مستند سازی با تشکیل یک Start Up به نام "فلش فیلم" سعی دارند با فروش مستندهای خود، هم اکران این مستندها را مد نظر داشته و هم به سود برسند. آنها قصد شرکت در جشنواره ای به نام "پل" را دارند که محل تجمع Start Up های ایرانی بوده و از طریق آن، طرح های برتر به جشنواره سالانه ای به نام Bridge معرفی شده که این دوره آن در بارسلونای اسپانیا برگزار شده و طرح های Start Up های مختلف و فعال می توانند در آنجا سرمایه جذب کرده و فعالیت های خود را گسترش دهند. اما در همان زمان، چند مقاله روزنامه کیهان درباره انحرافات Start Up ها، هم جشنواره پل را لغو می کند وهم شرکت راوی ماجرا و گروه فلاش فیلم در"I Bridge" را با مانع روبرو می سازد.

تماس های فردی به نام حیدر و تحقیقات گروه مستند ساز براساس کدهایی که حیدر می دهد آنها را به فضای جدیدی می برد که خیلی فراتر از "I Bridge" و Start Up و چیزهایی از این قبیل است. فضایی که در کنار موضوعات یاد شده و در ارتباط با آنها بعضی قراردادها و شرکت های مشکوک نفتی مانند "استات اویل" و"کرسنت" و برخی جاسوسان دستگیر شده همچون "سیامک نمازی" و همچنین شرکت های داخلی و خارجی آنها مثل "آتیه بهار" را نیز در برمی گیرد. به دنبال این یافته ها و به منظور اطلاع رسانی برای مردم ، کانال تلگرامی به نام "شب نامه" بوجود  می آورند و همین کانال سرآغاز یک سری ماجراهای باور نکردنی برای گروه و البته مخاطبان می شود.

سید مهدی کرباسی و رضا صادقی (نویسنده اثر) از این پس، یک پازل جذاب و تماشایی را برای مخاطب خود طراحی کرده اند تا قدم به قدم و با جور شدن قطعات این پازل، معمای 3 گانه ای که در ابتدای کار توسط حیدر طراحی شده، به تدریج گشوده شود، در عین اینکه در هر گام، مخاطب با اطلاعات جدید و تازه ای مواجه می شود.

پژوهش ها و تحقیقات دقیق و جامع نویسندگان مستند "شب نامه" باعث شده تا کارگردان به خوبی بتواند همه نوآوری و خلاقیت های ساختاری و بصری و تصویری خود را پیرامون آن، ارائه نماید. او به خوبی از ماهیت و شکل و فرم  Start Up و ویژگی های فضای اینترنت و شبکه های مجازی و کانال های تلگرامی استفاده کرده و ساختار تصویری اثرش را بر استفاده از جذابیت های بصری همین پدیده ها قرار می دهد.

ارتباطاتی که از طریق مبادله پیامک و در کنار تصویر ثبت می شود، استفاده از کلیدواژه های شبکه های اجتماعی یا همان "هشتگ" که همراه طرح مهمترین مباحث و اسامی و عناوین در کناره های کادر نشان داده می شود، نمایش کانال های تلگرامی که پیام های مختلف را مبادله کرده و نظرات گوناگون را نشان می دهند و ... بر روی تصاویر هوایی از شهر، به خوبی تداعی ارتباطی از طریق امواج و ماورای اطلاعات معمول و موجود است که می تواند با زبان تصویر و بیان سینمایی، به تاثیر گذارترین وجه، حس آن را در مخاطب پدید آورد.

ادامه فیلم، انبوه اطلاعات داده شده به مخاطب را از همین طرق تصویری به یکدیگر پیوند زده و با ارائه اسنادی از جستجوها و یافته های اینترنتی و همچنین اسناد "ویکی لیکس"، سیامک نمازی (که دستگیر شده) و شریکش بیژن خواجه پور (که فراری است) و همچنین شرکت آنها یعنی "آتیه بهار "را در ارتباط با شرکت های بزرگ نفتی "شل" و "استات اویل" و همچینن موسسات و سازمان های وابسته به سرویس های اطلاعاتی غرب و به خصوص آمریکا نشان  میدهد و آنچه در این میان گروه را حساس می کند، حضور شرکت "آتیه بهار" و موسسات اقماری آن مانند "آتیه داده پرداز" است. شرکتی که مسئول مدیریت خدمات پیامکی بسیاری از نهادهای دولتی از جمله بانک ها و مجلس و همچینین برنامه های تلویزیونی پربیننده مانند برنامه "نود" را برعهده داشته و سالانه حدود 10 میلیارد پیامک و اطلاعات و داده های شخصی افراد را دریافت کرده و انتقال می دهد.

اما در ادامه و با کند و کاو بیشتر، پازل ایجاد شده تکمیل تر شده، ادعاهای مطرح شده، تصویری و مستند گردیده و ردپای سیامک نمازی و بیژن خواجه پور در جلسات سازمان های استراتژیست آمریکایی (وابسته به سرویس های اطلاعاتی ایالات متحده) از جمله کمیته آمریکاییان ایرانی تبارAIC ، شورای ملی آمریکاییهای ایرانی تبار NIAC (شورایی که مستقیما توسط کنگره آمریکا و از طریق بنیاد ملی برای دمکراسیNED یعنی یکی از سازمان های اقماری و اجتماعی اداره اطلاعات مرکزی آمریکا CIA تامین بودجه شده) دیده می شود و همین ارتباط، شرکت "آتیه بهار" و زیر مجموعه خدمات پیامکی آن یعنی "آتیه داده پرداز" را به سرویس های اطلاعاتی غرب متصل می گرداند.

آیا این به این معنی است که از طریق شرکت "آتیه داده پرداز" کلیه اطلاعات 10 میلیارد پیامک، به سرویس های اطلاعاتی و موسسات استراتژیک آمریکایی انتقال یافته است؟ از این حجم عظیم انتقال اطلاعات، چه دستاوردی برای سرویس های اطلاعاتی یاد شده و موسسات وابسته حاصل شده است؟

برای جواب این پرسش، شاهد فیلمی از سخنرانی سیامک نمازی در جلسه آمریکاییان ایرانی تبار هستیم که آنالیز کاملی از ترکیب مجلس ششم و اتفاقاتی که قرار است در آنجا بیفتد را در همان زمان ارائه می دهد و طرفه آنکه بعدا همان پیش بینی های وی یعنی ترکیب مجلس و مسائلی از قبیل "بازنگری قانون مطبوعات" و "تجدیدنظر در قوانین انتخاباتی" و "تلاش برای تغییر ساختار انتخابات" به خصوص برای کاهش قدرت شورای نگهبان در مجلس ششم اتفاق می افتد! به راستی سیامک نمازی از چه طریقی چنین اطلاعات دقیقی بدست آورده بود؟

سکانس بعدی، قطعه ای دیگر از پازل فیلم "شب نامه" را تکمیل کرده و رابطه اطلاعات و یافته های قبلی را با موضوعات امروزی برقرار می سازد. در فیلمی از مصاحبه "تریتا پارسی" (مدیر شورای ملی آمریکاییان ایرانی تبار  NIAC) با شبکه C SPAN و در برنامه ای به نام Washington Journal با موضوع "نقش کنگره آمریکا در مذاکرات هسته ای ایران" می بینیم که "تریتا پارسی" در پاسخ سوالات متعدد مجری می گوید اطلاعات ما از داخل ایران و موقعیت های حاکمیت بسیار اندک است. او ضمن اشاره به نقص بزرگ عدم ارتباط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا، روابط دیگر را مهمتر از آن دانسته و می گوید :

"... اگر این مذاکرات (هسته ای) موفق باشد، نه در عادی سازی بلکه حداقل در جهت عادی تر شدن ارتباط طرفین و تبادل های بیشتر و اگر حضور آمریکاییان در ایران وجود داشته باشد ما درک خیلی بهتری از  اینکه آنجا چه می گذرد، پیدا خواهیم کرد که برای امنیت ملی آمریکا بسیار ارزشمند است..."

و وقتی تصاویری از تریتا پارسی و دوستانش در کنار تیم مذاکره کننده هسته ای ایران در وین و ژنو و ... می بینیم، به قطعه ای دیگر از پازل یاد شده می رسیم. به راستی روابط مورد نظر تریتا پارسی از ورای ارتباطات دیپلماتیک از چه طریقی حاصل می شود؟

 تصاویری از "I Bridge" سال 2015 در برلین می تواند پاسخ این سوال باشد که مجری یکی از شبکه های ضد انقلاب، آن را پلی برای ارتباط بین حدود 400 شرکت IT ایرانی و سرمایه گذاران خارجی دانسته و فرصتی برای بررسی چالش های پیش روی فعالین صنعت IT محسوب می کند. همایشی که با سرمایه و پول دانشگاه "برکلی" برگزار شده است! (در چند صحنه بعد از طریق سخنرانی یکی از حاضرین به این مسئله اشاره می شود) تا اینجا هنوز قطعه یاد شده پازل در دستان ماست و نمی دانیم چه ارتباطی با کلیت ماجرا دارد. تا اینکه ...

... تا اینکه راوی یعنی سعید جباری در ایران با یکی از فعالان "I Bridge" 2015 برلین به نام نازنین دانشور در دفترش (شرکت "تخفیفان") ملاقات دارد و مشخص می شود سفیر سوئد ارتباط متداومی با اینگونه موسسات و جذب سرمایه برای آنها داشته است! آنچه تعجب خود دانشور را نیز برانگیخته اما مانع از آن نشده که وی پرچم سوئد را در کنار پرچم ایران و شرکت "تخفیفان" روی میزش قرار ندهد. تصاویری دیگر در کانال تلگرامی "شب نامه" حکایت دارد که سفیر سوئد در جلسات سخنرانی "تریتا پارسی" هم حضور داشته و تصویری دیگر نشان می دهد که یک آمریکایی ایرانی تبار به نام "آزیتا راجی" به عنوان سفیر آمریکا در سوئد انتخاب شده که جزو شورای ملی آمریکاییان ایرانی تبار NIAC هم بوده است. گفته می شود در غیاب سفارت آمریکا در ایران، سفارت برخی کشورهای اروپایی مانند "سوئد" وظائف آن را انجام می دهد!!

تصاویر بعدی از کانال "شب نامه"، ارتباط آمریکا و سوئد را بیش از اینها نشان می دهد. از جمله اینکه یک شرکت حمایتی به منظور سرمایه گذاری در بازار اینترنت ایران توسط گروهی از سرمایه داران کارآفرین در سوئد تاسیس شده که بیش از 200 سرمایه گذار از سوئد و اتریش و انگلستان و سوییس و ... در آن حضور دارند.

در اینجا بازهم فیلمساز یکی دیگر از حلقات ارتباط و موزاییک های پازل فیلم را در جای خود قرار می دهد؛ یعنی  "علی زواشکیانی" از موسسین انجمن بین المللی مدیران ایران (i– aim)  که در دانشگاه تهران نیز مدیر برنامه تحصیلی در مرکز مدیریت سرمایه این دانشگاه است.

گره دیگری باز می شود؛ مشخص می شود "i-aim" برگزار کننده جشنواره پل است که در ابتدای ماجرای فیلم "شب نامه" راوی فیلم و شرکت او یعنی "فلاش فیلم" قرار بود برایشان طرح بفرستند تا به "I Bridge" 2016 راه پیدا کنند. وب سایت "i-aim" که بررسی می شود، گره دیگری باز شده و متوجه می شویم که سیامک نمازی در کنار "علی زواشکیانی" موسسین این موسسه و برگزار کننده جشنواره پل بوده اند!!

پیش از این در یکی از تصاویر، سیامک نمازی را در جشنواره Bridge دیده بودیم و راوی از حضور وی در آن جشنواره ابراز تعجب کرده بود، اما حالا متوجه می شویم او برای دیدن دستپخت خود به I Bridge"" و جشنواره پل رفته بوده است.

راوی در اینجا سوالی مطرح می کند که می تواند پرسش مخاطبان فیلم تا این لحظه باشد:

چرا برای آمریکاییان اینقدر مسئله Start Up ها و کارآفرینی برای جوانان ایرانی مهم شده است؟! چرا دانشگاه برکلی برای برگزاری "I Bridge" اینقدر هزینه کرده و هزینه سفر و اقامت 400 – 500 جوان ایرانی را تقبل می کند؟!!

در صحنه ای می بینیم که باراک اوباما در پیام نوروزی خود به ایرانیان، اظهار امیدواری می کند همزمان با بازگشت ایران به صحنه اقتصاد جهانی، سرمایه های بیشتری برای جوانان ایرانی که به دنبال اشتغال و اثر گذاری در جهان هستند فراهم آورده و از این طریق با دستیابی به  فن آوری های نوین، به Start Up های آنها کمک شود.

ملاقات راوی فیلم با "علی زواشکیانی"، مخاطب را غافلگیر کرده و خیلی از مسائل دیگر را روشن می کند. این سوال مطرح می شود که چرا Start Up های ایرانی برخلاف مشابه های اروپایی و آمریکایی در پی فن آوری و صنعت و تکنیک نبوده و بیشتر به سوی امور خدماتی و دریافت و تجمیع اطلاعات کشیده می شوند؟

تغییر ذائقه و تغییر سلیقه ها از فضای تولید و ابداع به سمت خدمات و کترینگ و بعد بوجود آوردن شبکه هایی گسترده که در زمان خاص می توانند مورد استفاده همان تامین کنندگان مالی و سرویس دهندگان اصلی یعنی سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و مراکز استراتژیک آن قرار گیرند، شاید یکی از مهمترین نتیجه هایی است که از تکمیل قطعات مختلف پازل "شب نامه" بدست می آید و این نتیجه در گفت و گوی راوی و "علی زواشکیانی" مورد بحث قرار می گیرد. زواشکیانی در نهایت می پذیرد و انتقاد خود را نسبت به جشنواره پل و I Bridge"" بیان می کند (و تاکید دارد که این انتقاد را حتی به متولیان آن نیز منتقل کرده) که اگر شما پل و Bridge هستید چرا این پل، دو سره نبوده و یکطرفه است. یعنی قواعد دو طرفه بودن پل در آن رعایت نمی شود!

ختم ماجرا یک پایان مناسب و غافلگیر کننده است، زمانی که انبوه اطلاعات داده شده، همچنان مخاطب را با سوالات جدیدتری مواجه ساخته و تنها یک سری فرضیات می تواند به آنها پاسخ دهد، ناگهان با حضور سیامک نمازی در جلوی دوربین مواجه می شویم. (علیرغم اعلام قبلی مبنی بر تبادل سیامک نمازی و تعدادی دیگر با گروهی از ایرانیان زندانی در آمریکا). ملاقاتی که از طریق حیدر ترتیب داده شده است. سیامک نمازی در همان دیدار اعتراف می کند که از طریق یکی دیگر از موسسات اقماری NED (موسسه پوششی CIA) به نام CAIP پول دریافت داشته تا شرکت "آتیه بهار" را تاسیس کند و این را از اشتباهات اساسی خود به شمار می آورد. او می گوید که در سالهای 2005 و 2006 به مدت 4 ماه در مرکز ویلسون بوده (موسسه "وودرو ویلسون" از دیگر مراکز استراتژیک آمریکا وابسته به CIA) و 4 ماه هم در  NEDمشغول بوده است.  در این مدت با دو تن از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف که المپیادی هم بوده و در MIT فوق دکترا گرفته بودند، صحبت داشته که یک دانشگاه مدیریت در سطح بالا در ایران تاسیس کنند. همان افراد،"علی زواشکیانی" را به "سیامک نمازی" معرفی کرده و تصمیم براجرای طرحی می گیرند که نیاز به میلیون ها دلار سرمایه دارد. نمازی که در آن زمان در NED کار می کرده از آن پیشنهاد می گیرد که یک موسسه اقماری اش به نام CAIP پول را پرداخت کند. نمازی توضیح می دهد CAIP موسسه ای است که ادعا دارد دمکراسی را از طریق تقویت بخش خصوصی در جهان ترویج می کند و تمامی برنامه اش هم برروی مدیریت کسب و کار و کارآفرینی قرار دارد!

مسئله حل می شود، پازل تکمیل شد، فلاش بکی که از ابتدای فیلم شروع شده بود، به انجام رسیده و به زمان حال بازمی گردیم و باز همان شهر بازی و کودک راوی که در آغوشش قرار گرفته است. فیلم و راوی و مخاطب به یک پایان قطعی می رسند، حتی به سبک و سیاق فیلم هایی که براساس داستان های واقعی ساخته شده اند، عنوان هایی نیز برروی زمینه سیاه، سرانجام و عاقبت افراد و سازمان های مطرح شده در فیلم را بیان می کنند .

اما هوشمندی فیلمساز در اینجا پایان نمی باید وگرنه این خوش خیالی را در بیننده اش پدید می آورد که قضیه شبکه های نفوذ خارجی به خوبی و خوشی پایان یافت. در حالی که واقعیت امروز و حقیقت جهان امروز چنین نیست. چنان پایانی می توانست همچون زهری در کام مخاطب، وی را در خوابی مسموم فروبرد اما "شب نامه" دست از سر مخاطبش برنمی دارد و وی را در حالی که هنوز نفس تازه نکرده به فضای تهدید کننده و هشدار دهنده دیگری پرتاب می کند. این بار مسئله گردشگری و Start Up های از این دست است که با فریب مشتریان خود، فضای تازه ای برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات برای سرویس های جاسوسی فراهم می آورند. شاهد، یکی از افرادی است که در دام حلقات یاد شده قرار گرفته و به نقاط مشکوکی کشانده شده و در مقابل انتقاد و هشدار وی که این روند، سود آور نبوده و به ورشکستگی می انجامد، پاسخ یافته که نگران پول و سرمایه نباشد که اگر تا 5 سال هم هیچ سودی دریافت نکنند، سرمایه برای ادامه کار موجود است!

صحنه پایانی و تکرار جملات کلیدی 100 دقیقه طی شده برروی اوج گیری و پرواز دوربین گویی بهره گیری از همان ساختار "هشتگی" است که در طی فیلم بارها مورد استفاده کارگردان قرار گرفته بود؛ جملاتی مانند هشدارهای کارشناس برنامه تا صحبت های ساده لوحانه نازنین دانشور تا بخشی از پیام نوروزی اوباما که بر فن آوری های نوین و کمک به Start Up های ایرانی تاکید دارد و تا بخشی از گفت و گوی "تریتا پارسی" که ارتباط های مختلف با داخل ایران را مقدم بر ارتباط دیپلماتیک دانسته (ارتباطی که آن را به نفع امنیت ملی آمریکا تلقی کرده بود) و این سکانس پایانی با ارتباطی گرافیکی به عنوان بندی پایانی پیوند می خورد که خود، خلاصه دیگری یا به نوعی یک اینفوگرافی از کل داده های فیلم به نظر می آید.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1209

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>