فیلم های مثبت اما مغضوب
اما در میان این فیلم های ضعیف و مسئله دار که اغلب با سفارش و هزینه های هنگفت تولید شده اند ، نمی توان از آثاری که حاوی نکات مثبت و ساختارهای نسبتا قابل قبول بوده اند ، گذشت. فیلم هایی که بعضا با سرمایه های محدود جلوی دوربین رفته و نتایج خوبی هم در بر داشته اند، اما متاسفانه گویا اغلب مغضوب مسئولان جشنواره فیلم فجر ، هیئت انتخاب و داوران آن بودند:
فرشتگان قصاب
سینمای استراتژیک
"فرشتگان قصاب" ، فیلمی تکان دهنده و واقع گرا بود که به بهانه حضور اشغالگرانه آمریکا و ناتو در افغانستان ، در حقیقت به موضوع پنهان و مهیب قاچاق اعضای بدن انسان توسط صهیونیست ها ( به عنوان گروهی که تکنیک نگهداری اعضای بدن را در شرایط سخت و به مدت های طولانی دارا هستند ) می پرداخت. فیلم با ساختاری درست ، قوی و غیر شعاری ، مخاطب را از یک فضای آرام و لطیف ناگهان به تنشی خشونت بار می کشاند و در حالی که تماشاگر هنوز در تصور عادی و کلیشه ای بودن خشونت فضاست ، به طور غیرمترقبه خود را در جهنمی باورنکردنی می یابد که نظیرش را قبلا در آثار زیر ژانر آدمخواری از سینمای وحشت ، تجربه کرده بوده است. فیلم هایی مانند "اره برقی تگزاس" یا "قاچاق انسان" و یا "گرفته شده" و یا ...
از طرف دیگر فیلم "فرشتگان قصاب" به یکی از مناطق استراتژیک امروز جهان نظر دارد که نظام سلطه جهانی و ویترینش یعنی هالیوود به خوبی آن را مدنظر داشته (همین امسال فیلم "30 دقیقه پس از نیمه شب" ساخته کاترین بیگلو به بهانه شکار بن لادن به همین مسئله نگاه داشته) ولی متاسفانه سینمای ما از آن غافل مانده است. مضافا اینکه سهیل سلیمی کارگردان جوان فیلم "فرشتگان قصاب" به بهانه افغانستان و ظلمی که بر آن سرزمین می رود ، به یکی از موضوعات پنهان ومشمئز کننده جهانی یعنی قاچاق اعضای بدن انسان می پردازد.
به کارگیری دکوپاژ قوی ، فیلمبرداری و تدوین متناسب ، بازی های پذیرفتنی از بازیگران خارجی فیلم و جلوه های تصویری که برای نخستین بار در سینمای ما به کار گرفته می شود و ...همه و همه از فیلم "فرشتگان قصاب" ، یک اثر ناب و متعهدانه سینمایی ساخته است.
تنهای تنهای تنها
پیام صلح ایران به جهانیان
فیلم "تنهای تنهای تنها" نیز به یکی دیگر از موضوعات ملتهب و چالش برانگیز حداقل یک دهه امروز ایران و جهان می پردازد که اذهان و اندیشه ها و اوقات بسیاری را در این سو و آن سوی مرزها به خود اختصاص داد و در شکل و شمایل منفی خود آثار متعددی از سینمای هالیوود را نیز به خدمت گرفت. موضوع انرژی هسته ای و استفاده صلح آمیز یا نظامی از آن ، از موضوعاتی است که علاوه بر آثاری مانند "غیرقابل تصور" ساخته گرگور جردن حتی به طور غیر مستقیم در فیلم هایی مانند "بتمن" و آخرین قسمت خود یعنی "برآمدن شوالیه تاریکی" نیز حضور دارد و اینگونه به اذهان جهانیان القاء می کند که گویا تنها غرب و سردمداران آن حق دارا بودن چنین انرژی را داشته و به جز این موجبات نابودی دنیا فراهم خواهد آمد.
گره زدن زندگی مردم یکی از محرومترین نقاط دورافتاده این مملکت به موضوع حق در اختیار داشتن انرژی صلح آمیز هسته ای و مسائل پیرامونی آن که به روابط درونی و دوستی های مابین دو نوجوان کشیده می شود ، به خوبی به زبان تصویری یک شعار در می آید که بارها و بارها در راهپیمایی ها و نمازهای جمعه از سوی مردم تکرار شده و می شود. از طرف دیگر درددل یک نوجوان ساده بوشهری در پایان فیلم حرف دل همه مردم دنیا می شود که علیه جنگ طلبی و قلدری اقلیتی محدود ، سخن صلح و برادری سرداده اند.
سر به مهر
ایمان و باور دینی ، کلید حل معضلات اجتماعی
اولین فیلم بلند سینمایی هادی مقدم دوست که پیش از این در عرصه تله فیلم ، "به صرف شربت و شیرینی" را داشته و در همکاری با حمید نعمت الله ، فیلمنامه های "بی پولی" و سریال "وضعیت سفید" و چند تله فیلم دیگر را نوشته ، فیلم شریف و آبرومندی در عرصه سینمای ایران محسوب می شود که باورهای دینی را به معضلات اجتماعی گره زده و آن را در جزییات زندگی آدم ها جستجو کرده است. دختری که دچار معضل رودربایستی و کم رویی است و همین مسئله باعث شده تا در زندگی اجتماعی تنها و سرخورده باشد و مشکلات متعدد مادی و معنوی را تجربه نماید ، با توسل به نماز و اینکه آن را در مقابل دیگران بخواند ، بر کمبودهای شخصیتی خود غلبه کرده و عملا به حل مشکلات اجتماعی اش می پردازد.
مقدم دوست با ساختاری ساده در فیلمنامه و کارگردانی متناسب، به گونه ای بطئی و نامحسوس ، مخاطب خود را از یک معضل معمول شخصیتی و روحی / روانی ، به مواجهه با خواندن نماز می کشاند و همین را به مسئله اصلی فیلمش بدل می سازد در حالی که مخاطب اصلا متوجه نمی شود چگونه به این میدان کشیده شده. میدانی که می تواند در ابعاد مختلف برای هرکسی در هر وضعیتی ، تجربه شده باشد.
بازی های خوب لیلا حاتمی و آرش مجیدی در کنار دیالوگ های صمیمانه و ملموس فیلم ، تماشاگر به همذات پنداری غریبی با فیلم می کشاند که حاصل تجربه ای گرم و دلچسب با مدیوم سینمایی است که حالا مدعی شده می تواند اندیشه ها و باورهای دینی را در پلان پلان و فریم فریم خود ، بگنجاند.
ترنج
دغدغه همیشگی مرگ در کنار زندگی
مجتبی راعی پس از سالها به فضای فیلم "تولد یک پروانه" بازگشته و باز هم اثری تولید کرده که هزاران سخن را در خود نهان دارد. نقاشی در اوج معروفیت و پس از بازگشت از نمایشگاهی در خارج کشور با مسئله مرگ مواجه می شود. او که همیشه گویا در تابلوهایش زندگی می کند این بار تحت تاثیر تابلوی جهنم دوست قدیمی اش قرار می گیرد (که راهش را از او جدا کرده) و مرگ را در یک قدمی خود حس می کند. مرگی که به هر شکل سعی در گریز از آن دارد؛ بوسیله امضاء جمع کردن از مومنان یا تسکین خاطر گرفتن از اهل دلی که مرگ برایش جزیی از زندگی است.
راعی با ساختاری بدیع و سینمایی ، روایت خود را از چشم دنیای بیوک آقا یعنی همان نقاش قدیمی و نگارگر آثار هنری ارائه می دهد که در این راه از نوعی انیمیشن در شکل و شمایل نگارگری های اسلامی - ایرانی بهره گرفته و در کنار معماری فیلم ، میزانسن های سنتی و سبک فیلمبرداری آن، نوعی ساختار سینمایی ارائه نموده منطبق بر سبک زندگی و هنری اسلامی ایرانی که در قرون گذشته ، شهرها و روستاهایمان شاهدش بوده اند و امروز ما از طریق بناهای قدیمی یا تصاویر و نقاشی ها و یا کتب سفرنامه نویسان اروپایی و همچنین بقایای نقش و نگارهایشان ، حکایت آنها را دیده و می شنویم.
مواجهه بیوک آقا با مرگ و رسیدن به مرتبه ای که آن را در کنار خود زندگی کند ، با استفاده از احادیث و روایات محکم ائمه اطهار (ع ) ، در واقع همان جوهره هنر ایرانی اسلامی است که وی در طول زندگیش بدان توجهی نداشت ، نگارگری می کرد ولی گویا چندان به عمق ارزش های اعتقادی آن نگارگری باور نداشت. اما او در نقطه عطف فیلم با توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین ( ع ) به این باور می رسد و از همین روی تابلویش نقش زندگی و مرگ می یابد و به تعبیری شهادت را در روایتی تصویری از عاشورا ترسیم می کند. شمایلی از برداشت باورمندانه به مرگ و زندگی در تابلوی مذکور که شمایی از صحنه عاشوراست.
ساختار روایی و سینمایی ترنج اگرچه پیچیده و همچون هنر اسلامی ایرانی حاوی نکات وظرایف بسیار است و معرفت والا می طلبد اما مثل شعر حافظ و معماری مسجد شیخ لطف الله در عین حال ساده و مردمی است و می تواند برمخاطب عام و خاص اثر خود را بگذارد. به نظر می رسد پس از فیلم "تولد یک پروانه" و در ادامه آن مجتبی راعی به سینمای خود نزدیک می شود.
مروارید
غواصی به دنبال گوهر انسانی
فیلم تازه سیروس حسن پور ، ضمن اینکه موضوعی انسانی و خانوادگی را مطرح می سازد و فداکاری یک نوجوان جنوبی را در حفظ عزت و کرامت خود برای کمک به خانواده در کادر دوربین قرار می دهد ، در عین حال سرشار از شگفتی های تصویری و سینمایی است. فیلمبرداری فوق العاده فیلم که میزانسن ها و بازی های قابل توجه بازیگران را همراهی می کند ، ساختاری درخور و شایسته موضوع فیلم "مروارید" به آن بخشیده که تا مدتها تماشاگر آشنا به سینمای ایران را شگفت زده می سازد. شخصیت پردازی فیلمساز از نوجوان قهرمان فیلم که وی را به خوبی از حالت کلیشه ای و یک بعدی خارج ساخته و در فراز و نشیب زندگی ، مراحل آبدیده شدنش را تصویر می کند در کنار تیپ های آشنای پدر و مادر و پدر بزرگ و فرد منفی جزیره که تاجر مروارید است و گویی سرنخ همه تجارت را در آن مکان به دست دارد ، داستانی جذاب و باور پذیر برای سینمای کودک و نوجوان ایران خلق کرده که می تواند الگوی روایی و سینمایی فیلم های دیگر باشد.
همراهی با لاک پشتان دریایی و طبیعت آنها که از تخم به سوی اقیانوس ها می کشاندشان و پس از سالها مجددا برای تخم گذاری به همان محل بازشان می گرداند و راهنمایی لاک پشت زخمی برای یافتن مروارید سیاه به پسر بچه ، اگرچه ممکن است در منطق واقع گرایانه فیلم نگنجد و آثار شبه معناگرا مانند "وال سوار" را تداعی کند اما انجامی قابل قبول برای کلیت اثر به حساب می آید.
تنوع سینمایی در مقابل انحصار جوایز
یکی از نکات مثبت سی و یکمین جشنواره فیلم فجر ، تنوع موضوعی و تنوع اقلیمی بود که برای اولین بار در سطح قابل توجهی، لوکیشن فیلم ها را از چند خیابان شمال شهر تهران ، خارج ساخته و به شهرها و روستاهای دیگر کشور بسط می داد. لوکیشن هایی از بوشهر ، اردبیل ، جزیره قشم ، کویر ، خراسان و مکان هایی در جنوب و شمال و شرق و ...مناطق مختلفی بود که به عنوان مکان اتفاقات و رویدادهای فیلم ها ، در کادر دوربین ها قرار می گرفت.
همچنین موضوعاتی که می توانست دغدغه های ملی و دینی و اجتماعی ملت ما در نقاط مختلف کشور و همچنین برای دیگر ملل مسلمان باشد ، اگرچه بعضا ضعیف و با ساختارهای نه چندان قوی در قاب دوربین سینمای ایران قرار گرفته بود اما به هر حال پرداخت به آنها ، خصوصا در آثار غیر سفارشی و کم هزینه قابل توجه است. دو فیلم درباره حق مسلم مردم ایران در دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای ، 3 فیلم درباره افغانستان و متن و حاشیه آن ، پرداخت چند فیلم به دفاع مقدس و مسائل پیرامونی آن ، همینطور فیلم درباره کمک مردم ایران به مردم تحت ستم و فقیر سومالی یا درباره نفوذ فرقه های شیطانی میان جوانان یا مشکلات و معضلات مردم در نقاط محروم کشور و یا چالش های اجتماعی یک دانشجوی شهرستانی در تهران و ... از جمله همین موضوعات بودند.
در واقع به جز معدودی ، در جشنواره امسال فیلم فجر چندان شاهد فیلم های ساختار شکن ، سیاه نما و شبه روشنفکری نبودیم و از این جهت که دبیر محترم جشنواره سی و یکم فیلم فجر در مقابل ورود این گونه فیلم ها به جشنواره ایستاد جای تقدیر و تشکر دارد اما متاسفانه همان تعداد معدود فیلم های شبه روشنفکری و بحران نما ، اغلب جوایز بخش اصلی جشنواره را تصاحب کردند و از این جهت می توان جشنواره سال گذشته را موفق تر دانست که در میان خیل فیلم های شبه روشنفکری درباره خیانت و بحران مهاجرت و فروپاشی خانواده ها و ...فیلم هایی درباره دفاع مقدس جوایز اصلی جشنواره را دریافت کردند. به قولی گفته می شود حاصل هر جشنواره را باید از جوایزش دریافت.
با این حساب علیرغم همه تلاش های مسئولین جشنواره سی و یکم فیلم فجر برای نزدیک کردن محتوای جشنواره به آرمان های فجر انقلاب اسلامی که از طریق گزینش دقیق فیلم ها صورت پذیرفت ، جوایزی که هیئت داوران بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) و البته سینمای بین الملل (جام جهان نما) به برگزیدگانشان دادند ، همه طراحی مدیران جشنواره را برهم زد و بازهم نتایج آن را از باورها و اعتقادات و زندگی مردم و آرمان های انقلاب دور ساخت.
اهدای سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در بخش سودای سیمرغ که در واقع اساس محتوایی جشنواره فیلم فجر را در برمی گیرد به یک فیلم ضد خانواده و مروج سبک زندگی بی بندبارانه غربی ، محور این دور شدن بود. این درحالی است که البته امروز دیگر در چنین شکل و شمایلی حتی در اروپا و آمریکا هم ضدیت با خانواده معنی و مفهومی نداشته و بالتبع در فیلم ها و آثار سینمایی نیز چندان نمودی ندارد. برای مثال نگاه کنید به مجموعه فیلم های کاندیدای دریافت اسکار بهترین فیلم در سال 2012 که همگی در جهت تحکیم خانواده و حفظ میراث پدری بود. مانند فیلم "نسل ها" ساخته الکساندر پین یا "درخت زندگی" از ترنس مالیک و یا "درنهایت بلندی و به طور باورنکردنی نزدیک" به کارگردانی استفن دالدری .
ادامه دارد...