وحشت در سینماها
در سال 1950 فیلمی در سینماها اکران شد که در آن یک بیگانه غیر آمریکایی ، بیماری طاعون را در شهر نیواورلئان شیوع می دهد و توسط یک گنگستر سابقه دار به نام بلاکی و همدستش فیچ به قتل می رسد ، در حالی که خود بلاکی مبتلا به طاعون شده و مانند یک بمب مخرب رواج ویروس در شهر می چرخد. در اینجا پلیسی به نام سروان وارن و دکتری به نام کلیتن رید که متوجه طاعون شده به همراه فیچ برای یافتن بلاکی و قرنطینه کردن وی تلاش می کنند. این فیلم که "وحشت در خیابان ها" نام داشت توسط الیا کازان ، فیلمساز معروف آمریکایی که در همان سالها در جریان مک کارتیسم ، بسیاری از همکارانش را لو داده بود ، ساخته شد. فیلمی که می تواند به طور کامل پدیده ترور و وحشت از نگاه هالیوود را در جامعه آمریکایی معنی نماید؛ ویروس مرگباری که توسط یک غریبه و بیگانه در جامعه آمریکا شیوع می یابد ، یک گنگستر و یاغی که او را به قتل می رساند و حالا به عنوان ضد قهرمان در معرض خطر است.
نکته جالب این است که این فیلم در آستانه یکی از تروریستی ترین وقایع تاریخ آمریکا و جهان یعنی مک کارتیسم به نمایش درآمد که بسیاری از آزادیخواهان و فیلمسازان و هنرمندان آمریکایی را به بهانه مخالفت با سیستم سرمایه داری ایالات متحده ، پای میز محاکمه کشاند ، به زندان انداخت و یا از آمریکا تبعید کرد. فیلمسازانی همچون چارلی چاپلین ، مارتین ریت ، درک بوگارد و ...
و سازنده فیلم "وحشت در خیابان ها" ، الیا کازان ، فیلمسازی بود که خود در جریان مکارتیسم ، با ژنرال مستبد و دیکتاتور آمریکایی همکاری بسیاری داشت به گونه ای که حتی سالها بعد وقتی می خواستند کازان را در مراسم اسکار مورد تقدیر قرار دهند ، عملکرد او در جریان مکارتیسم فراموش نشده و برخی فیلمسازان درسالن کداک تیاتر به این تقدیر اعتراض داشتند.
اولین فیلم تروریستی تاریخ سینما
قتل ، کشتن ، ایجاد وحشت ، غارت و دزدی و راهزنی (که همه این واژه ها می تواند به معنای ترور باشد) در سینمای غرب و به خصوص هالیوود یکی از محوری ترین دست مایه های دراماتیک بوده و هست که در هر ژانر و نوع سینما نیز اعم از وسترن و گنگستری و ملودرام و کمدی و علمی – افسانه ای و هراس و انیمیشن و ...ظاهر شده است. چرا که از یک طرف سینمای غرب براساس اسطوره های یونان باستان (که آنها را اسلاف خود می دانند) و متون کلاسیک ، همان 36 وضعیت نمایشی معروف را برای خود قائل است(همان 36 وضعیت نمایشی که ژرژ پولتی آن را به رشته تحریر درآورده و امروزه از متون ثابت اغلب دانشکده های هنرهای نمایشی از جمله سینما و تئاتر در سراسر دنیا و متاسفانه کشور ما به شمار می رود). از این 36 وضعیت نمایشی ، حدود 20 وضعیت به طور مستقیم و 9 وضعیت به طور غیر مستقیم به قتل و خشونت و راهزنی (یعنی مجموعه ای که می تواند عنوان تروریسم به خود بگیرد) ارتباط دارد.
از طرف دیگر اساس و بنیاد جامعه غرب به خصوص آمریکا بر مبنای خشونت و قتل و غارت شکل گرفته ؛ از همان زمان که فاتحان قاره نو با نسل کشی بومیان و سرخپوستان سعی کردند تا حاکمیت خود را بر این قاره تحقق بخشیده و سرزمین آنها را تیول مشتی دزد دریایی و غارتگر اقیانوس ها گردانند تا برقراری برده داری به قیمت کشتار و بی خانمانی بیش از 200 میلیون سیاهپوست تا جنگ های خشونت بار شمال و جنوب و تا لحظه لحظه تاریخ این امپراتوری سلطه که سرشار از جنایت و خشونت است و به انحاء مختلف در سینمایش نیز نمود و بروز پیدا کرده است.
فاتحان قاره نو، پس از نسل کشی بومیان و سرخپوستان ، بر سر زمین و آب و طلا به جان هم افتادند و فردی و گروهی به قتل و غارت و کشتار همنوعان خود برآمدند. به حقوق و قلمرو و شخصیت یکدیگر تجاوز کردند و این تجاوز و غارت و ستمکاری به صورت یک نوع سبک زندگی در غرب درآمد و از همین رو بود که آن سرزمین را "غرب وحشی وحشی" نامیدند. در واقع خشونت و تروریسم را می توان در رگ و پی و بند بند و سلول سلول جامعه غرب صلیبی / صهیونی یافت.
در این غرب وحشی وحشی، افرادی با عنوان وسترنر حکم می راندند که خود را ورای هر قانون و قاعده و اصولی فرض می کردند و اگر قانونی هم وضع می شد، قانون من درآوردی همان وسترنرها بود. در واقع می توان اولین تروریست های عصر جدید را همین وسترنرها دانست.
از همین روی نخستین فیلم تروریستی تاریخ سینما، اولین فیلم وسترن این تاریخ یعنی اثر معروف ادوین اس پورتر در سال 1902 به نام "سرقت بزرگ قطار" است که در آن گروهی راهزن با ایجاد وحشت و ترور ، دست به سرقت قطاری می زنند. ماجرایی واقعی که یک سال قبل از ساخت فیلم ، توسط رابرت لیروی پارکر و هری لنگ در غرب آمریکا اتفاق افتاده بود . آن دو بعدها به نام های بوچ کاسیدی و ساندنس کید معروف شدند که جرج روی هیل نیز در سال 1969 فیلمی درباره این دو راهزن ساخت به نام "بوچ کاسیدی و ساندنس کید" با بازی رابرت رد فورد و پل نیومن . در حالی که قبل و پس از آن هم ، دهها فیلم درباره دو راهزن فوق ساخته شده بود. در واقع بوچ کاسیدی و ساندنس کید ، اولین تروریست های تاریخ هستند که برپرده سینما نقش بسته و تصویر مثبت و دلنشینی از اعمال آنها به نمایش درمی آید.
راهزنی و سرقت و کشتار و ایجاد وحشت در قطارها و دلیجان ها و بانک ها، همگی در عرف جامعه شناسی اعمالی تروریستی محسوب می شوند و در طول تاریخ، همواره کسانی که به این اعمال دست یازیده اند، تروریست خوانده شده و نکوهش شده اند . اما وقتی این تروریست ها در شکل و شمایل وسترنر و کابوی و اسطوره های فرهنگ آمریکایی قرار می گیرند، آن هنگام رنگ و بوی قهرمان یافته و به صورت مثبت برپرده سینما نقش می بندند.
فیلم "سرقت بزرگ قطار" را می توان سرآغاز ژانری موسوم به وسترن به شمار آورد که از دیرپاترین ژانرهای سینمایی محسوب می شود. داستانی که در فیلم "سرقت بزرگ قطار" اتفاق می افتد، از رایج ترین قصه های همین فیلم های وسترن در طی سالیان دراز قرار گرفت. همواره بانک ها ، قطارها یا دلیجان هایی با پول یا اشیاء گران قیمت یا افرادمعروف مورد هجوم یاغیان و دزدان و راهزنان و در واقع تروریست ها قرار می گرفت و همین موضوع، دستمایه قصه های متفاوت و مختلف واقع می شد.
وسترن ؛ نخستین پرده نمایش تروریسم
در واقع می توان ژانر وسترن (از اصلی ترین و قدیمی ترین و نمونه ای ترین نوع فیلم) را اولین و مهمترین گونه سینمایی دانست که در آن ترور و تروریسم نمایش داده شده و البته در شکل و شمایلی دوست داشتنی و دلپذیر به مخاطب القاء می شود. ژانری که اصیل ترین ژانر آمریکایی سینما به شمار می رود، در واقع به نوعی تاریخ سینما را برمبنای ترور و وحشت و کشتار بنیاد می گذارد که محبوترین قهرمان هایش، مشتی تروریست می شوند که جز قتل و غارت و انتقام و ایجاد رعب و وحشت، منشاء عمل دیگری نبودند.
تماشاگران قدیمی سینما، حتما بسیاری از نام های این وسترنرها یا بهتر بگویم تروریست ها را به خاطر دارند که فیلم هایشان با چه آب و تابی نمایش داده می شد و قهرمان فیلم یعنی همان وسترنر یا کابوی یا به قول آن روزها آرتیسته (که در واقع تروریستی بیش نبود) با اعمال خود بر پرده سینما آنچنان غوغایی به راه می انداخت که همه را علاقمند و شیفته خود می ساخت تا جایی که سالها با فیلم ها و داستان ها و خاطرات آنها زندگی می کردند. از بیلی د کید و ریچارد دیکس و جوزی ولز گرفته تا جسی جیمز و فرانک جیمز و دانیل بون و رینگو کید در یکی از مشهورترین فیلم ها جان فورد به نام "دلیجان" و با ایفای نقش جان وین.
همواره یاغیان و راهزنان ، محبوب ترین قهرمانان وسترن محسوب می شدند. OUT LAW (خارج از قانون یا یاغی) بهترین عنوانی بود که در فیلم های وسترن یافت می شد و حتی چندین فیلم با همین عنوان تولید شد که معروفترین آنها ساخته هاوارد هیوز و هاوارد هاکس در سال 1943 بود.
آنها را هفت تیرکش های حرفه ای می گفتند که حتی برای محافظت از شهر و بانک و یا شکار یاغیان دیگر به استخدام در می آمدند ، مزد می گرفتند و کار قتل و ترور خود را ادامه می دادند. مثلا کید شیلین یا تیم استران( بابازی لی ماروین) در فیلم "کت بالو" (الیوت سیلورستاین- 1965) یک هفت تیرکش حرفه ای بود که به استخدام دختر یک مزرعه دار درآمد که برای انتقام قتل پدرش وی را استخدام کرده بود. چنین ماجرایی در فیلم های متعدد دیگری نیز تکرار شد که معروفترین آنها ، "شهامت واقعی" نام داشت. فیلمی که یک بار در سال 1969 توسط هنری هاتاوی جلوی دوربین رفت و یک بار هم در سال 2010 بوسیله برادران کوئن و در آن ، یک هفت تیرکش حرفه ای به نام روستر کاگبرن به استخدام دختر نوجوانی درمی آمدبه نام متی راس تا انتقام خون پدرش را بگیرد. در فیلم هنری هاتاوی ، جان وین نقش روستر کاگبرن را بازی می کرد که به خاطر آن ، تنها اسکار دوران بازیگری اش را نیز دریافت نمود.
البته برخی از این جایزه بگیرها و هفت تیرکش های حرفه ای گاهی نقشی دو جانبه می یافتند و از هر دو طرف ماجرا پول گرفته و در آخر کار، کسی را می کشتند که پول بیشتری می داد! مثل کاراکتر "بد" فیلم "خوب ، بد ، زشت"(سرجئو لئونه- 1961) که وقتی رفت پول قراردادش را از کسی که برای قتلی استخدامش کرده بود ، بگیرد، پس از دریافت پول، او را کشت ، چون طرف دیگر قرارداد ، پول بیشتری داده بود!! نکته قابل تامل اینکه در فیلم "خوب ، بد ، زشت" ، حتی کاراکتری که عنوان "خوب" را داشت و به اصطلاح قهرمان فیلم و به اصطلاح آرتیسته به شمار می رفت (کلینت ایستوود نقش او را بازی می کرد)، کسی بود که همدست کاراکتر "زشت" که به قتل و غارت می پرداخت و قراردادش با "زشت" این بود که در مقابل دریافت سهمی از سرقت های او، وقتی دستگیر شد و پای چوبه دار رفت، هنگام به دار کشیده شدن ، طناب دارش را با گلوله بزند و نجاتش بدهد! یعنی درواقع کارکتر مثبت فیلم هم ، خود یک تروریست تمام عیار به شمار می آمد!
یا در فیلم "حرفه ای ها" (ریچارد بروکس-196) 4 اجیر شده (برت لنکستر، وودی استراد، رابرت رایان و لی ماروین) که برای بازگرداندن همسر ظاهرا دزدیده شده یک مزرعه دار، لشکر کشی می کردند، وقتی متوجه شده که خود آن زن به دلیل عشق دومش گریخته، احساساتی شده و در مقابل همان مزرعه دار می ایستادند!!
حتی آنان که بعدها خود به اصطلاح مرد قانون شدند و نخستین قانون گذاران غرب وحشی وحشی به شمار آمدند ، زمانی راهزن و یاغی بوده و حتی در زمان قانون مداری شان هم بنا برمصالح خود و آنان که هزینه هایشان را تامین می کردند ، حکم صادر می نمودند. نمونه معروفش قاضی روی بین بود که دو فیلم"وسترنر"(ویلیام وایلر- 1940) و"زندگی و دوران قاضی روی بین"(جان هیوستن-1972)، مهمترین آثاری بودند که در سینمای آمریکا درباره این شخصیت تاریخی ساخته شدند. روی بین ، در ابتدا یک گاو دزد بود و بعد در تگزاس، قاضی خود خوانده ای شد و با ایجاد رعب و وحشت و قتل و کشتار مخالفین خود، قانون خود را بر آن منطقه حاکم ساخت. براساس همان قانون خود نوشته ، بسیاری از املاک مردم را تصاحب کرد و بسیاری را نیز به چوبه دار سپرد.
حتی برخی وسترنرها که به استخدام قانون درمی آمدند تا به اصطلاح قانون را درمورد یاغیان اجرا نمایند، خود سابقه ای مملو از شرارت و خشونت و قتل و ترور داشتند. فی المثل پاتریک فلوید یا همان پت گارت معروف که با کشتن ویلیام بانی یا همان بیلی د کید مشهور شد، یکی از یاغیان و آدم کشان نیومکزیکو بود و از همه جذابتر، جان اچ هالیدی یا همان داک هالیدی بود که همواره او را در کنار یکی از قهرمانان اسطوره ای آمریکا یعنی وایات ارپ به خاطر داریم که در جدال معروف اوکی کرال شرکت داشت. داک هالیدی که خود یک پزشک بود، پس از کشتن دو سیاهپوست در سال 1870 به دالاس گریخت و در آنجا مقیم قمارخانه ها شد. با کشتن فرد دیگری که او را در قمار به تقلب متهم کرده بود به جاکز بورو فرار کرد و در آنجا نیز سربازی را به قتل رساند و بازهم متواری شد و این بار به دنور رفت که در آنجا هم نزاع و آشوب به راه انداخت و در نتیجه راهی تومبستون شد و با وایات ارپ آشنا شد. ملاحظه می فرمایید که داک هالیدی حداقل تا قبل از دیدار با وایات ارپ ، یک تروریست به تمام معنا بوده ولی فیلم های متعددی (حدود 55 فیلم و سریال و یک بازی کامپیوتری) که درباره او و وایات ارپ ساخته شد ، همگی از وی تصویر مثبت و شخصیتی قانون مدار و انسانی به نمایش گذاردند ؛ از فیلم "قانونی برای تومبستون" ساخته دبلیو بی ایسون و باک جونز در سال 1937 و "کلمانتین عزیزم" ساخته جان فورد در سال 1946 گرفته تا "جدال در اوکی کرال" ساخته جان استرجس در سال 1957 که کرک داگلاس نقش داک هالیدی را بازی می کرد و تا فیلم هایی همچون "وایات ارپ"(لارنس کاسدان–1944) و "تومبستون" (جرج پی کاسماتوس-1993) و تا فیلم "وقتی خدای توفان می راند" ساخته مایکل پریس که قرار است اواخر همین امسال به اکران عمومی درآید.
کار تروریست های وسترنر در سینمای آمریکا به آنجا رسید که در فیلم ها می کشتند تا فقط کشته باشند و از این کشتارهای پی در پی به تعبیر برخی منتقدان ، بعضی فیلمسازان صحنه های به اصطلاح شاعرانه هم درمی آوردند! همانند سام پکین پا در فیلم "دار و دسته وحشی" یا "این گروه خشن "که در سال 1969 ماجرای گروهی هفت تیر کش و ششلول بند حرفه ای را روایت می کرد که برای هریک از عملیات خود، قتل و کشتار فراوان با سر و صدای زیاد به راه می انداختند، چه در هنگام سرقت بانک و چه وقتی به یک ژنرال یاغی مکزیکی کمک می کردند.
این نوع کشتار برای کشتار در سالهای بعد، فیلم های سادیستیکی را در سینمای آمریکا به دنبال آورد که تماشاگرانش برای گروهها یا زوج های یاغی که دیوانه وار به قتل و غارت می پرداختند در سالن های سینما سوت می زدند و هورا می کشیدند ؛ کسانی همچون بانی پارکر و کلاید بارو در فیلمی به کارگردانی آرتور پن در سال 1967 به نام"بانی و کلاید"که مشابه خود را در شکل و شمایلی دیوانه وار تر و توسط الیور استون در سال 1994 برپرده سینماها برد به نام "قاتلین بالفطره" که در آن زوجی به نام های میکی و مالوری ، عملیات دیوانه وار ترور و ایجاد وحشت را انجام می دادند.
در واقع این زوج ها ادامه پدیده ای بودند که از همین سینمای وسترن و یاغی ها و عصیانگران بیرون آمد و به اصطلاح "ضد قهرمان" نامیده شد و در سینمای غرب و آمریکا به صورت یک اسطوره مطرح شد.
ضد قهرمانان، یعنی آنها که قانون می شکستند و قواعد را بیشتر به هم می ریختند و قلدرتر بودند(مثلا در هفت تیر کشی سریعتر بوده یا در درگیری ها، بزن بهادرتر بودند) محبوبیت بیشتری یافتند و هنگامی این محبوبیت افزونتر شد که انجام کارشان به یک نوع خود ویرانگری یا خودکشی ناگزیر انجامید. به این معنا ، آنها که عمری، در جوامع مختلف ترس و وحشت ایجاد کرده و انسان های بسیاری را کشته بودند، در یک حرکت سامسون وار ، خود را در معرض گلوله قرار داده و به زندگی خویش پایان می دادند. شاید اولین آنها، همان وسترنرهای قانون شکن بودند امثال بیل د کید که مثلا در "تیرانداز چپ دست" آرتور پن دست به خود ویرانگری زد و با هفت تیر خالی خود را در معرض گلوله های جایزه بگیرانش قرار داد و چنین وانمود کرد که اسلحه اش پر است ، یا آلن دلون در فیلم "سامورایی" ساخته ژان پی یر ملویل که همین سرنوشت را داشت و یا اخیرتر آن ژان رنو در فیلم "لئون" یا "حرفه ای" ساخته لوک بسون در سال 1994 که البته در این فیلم ضد قهرمان یا همان لئون که قاچاقچیان بزرگ و جنایتکاران را می کشت به خاطر نجات جان دختر نوجوانی که خانواده اش را از دست داده بود، خود را قربانی کرد.
در واقع از همان سالهای اولیه سینما و سینمای صامت ، با سری فیلم های برانکو بیلی و تام میکس و تولد سینمای وسترن که عموما راهزنان و هفت تیرکشان و آدم کشان حرفه ای ( به تعبیر امروز همان معنای واقعی کلمه تروریست) را در کادر خود قرار داد و آنان را منجیان و قهرمانان و پاک ترین انسان ها نمایاند، سینمای ترور در قلب سینمای جهان که بخش اعظم آن از هالیوود تامین می شد ، بوجود آمد و نضج گرفت و همین امروز از مهمترین و اصلی ترین ژانرهای سینمایی به شمار می رود.
به نظرم در یکی از صحنه های فیلم"زین های شعله ور"در سال 1974، مل بروکس در هجو سینمای وسترن، تا حدودی توانسته، مجموعه ای از قهرمانان این سینما را یکجا جمع کند.در صحنه ای که کلانتر قلابی شهر برای مقابله با مهاجمین، افرادش را خبر می کند، فریاد می زند: همه راهزنان ، دزدان ، غارتگران ، باج گیرها ، بانک زن ها ، قاتلین ، مزدورها ، جنایتکارها ، احمق ها ، شرورها ، بد سابقه ها ، قاچاقچی ها ، الواط ها ، اسب دزدها و ...بیایند برای کمک !!
به نظر می آید در این صحنه ، همه خصوصیات وسترنرها بیان شده است و آیا این خصوصیات همان ویژگی های تروریست ها نیست؟!
ادامه دارد...