یادداشتی برای فیلم ایستاده در غبار
بیسیمی برای همه تاریخ
صحنه ای در فیلم "ایستاده در غبار" که حاج احمد متوسلیان با آن قد رشید، گوشی بی سیم را بر فراز دست گرفته و از پشت سنگر وارد میدان نبردی می شود که از زمین و آسمانش، آتش می بارد و رزمندگان اسلام با کمترین امکانات در حال مقاومت هستند، به جرات بگویم یکی از ماندگارترین تصاویر تاریخ سینماست. متوسلیان آن گوشی بیسیم روشن را برفراز دست گرفته تا همه تاریخ بشنوند که در شرایط هجوم همه جانبه ارتش جهان سلطه با همه قوا، نیروهای جبهه اسلام تنهای تنها و با اتکال به ذات حق تعالی ایستاده بودند. گویی متوسلیان در غبار آن کارزار ایستاده تا همچون مولایش حسین (علیه السلام) از تمام تاریخ "هل من ناصر" بطلبد. انگار فریاد حسین بن علی (علیه السلام) در ظهر عاشورای سال 61 هجری را تکرار می کند.
واقعا اگر کار قبلی محمد حسین مهدویان یعنی "آخرین روزهای زمستان" درباره شهید حسن باقری را در تلویزیون ندیده بودیم ، از فیلم "ایستاده در غبار"، حیرت زده تر می شدیم. چون مهدویان در این فیلم از همان تکنیک بسیار بدیع "مستند-داستانی" یا "Docu-Drama" بهره گرفته است
اما به هرحال "ایستاده در غبار" کاریست کارستان که یک سر و گردن از آن سریال دیدنی بالاتر می ایستد. جسارتی که مهدویان در "ایستاده در غبار" انجام می دهد، تماشاگر پی گیر سینما را به یاد اساتید تاریخ سینما می اندازد که با جسارت و طرح های نو، لقب استاد گرفتند و در پانتئون تاریخ سینما ماندگار شدند. اما مهدویان بالاتر از آنها، روایاتی را به تصویر می کشد که در تاریخ، پس از ماجراهای انبیاء و اولیاء به ویژه تاریخ اهل بیت (علیهم السلام) بی نظیر است.
مهدویان برای این روایت خود ساختاری سخت و دشوار بر گزیده که "همه صداها واقعی و تمامی تصاویر غیر واقعی و بازسازی شده باشد". او برخلاف بسیاری از فیلمسازان که قراردادهای خود را براساس نیاز فیلم، زیر پا گذاشته و از ساختار طراحی شده، عدول می کنند، به هیچوجه در طول فیلم "ایستاده در غبار" ، ذره ای از ساختار سینمایی خود، پای فرا نگذارده و کاملا به آن وفادار می ماند و همین دشواری و پیچیدگی کار را صد چندان کرده است.
مهدویان برخلاف آنچه در "آخرین روزهای زمستان"، انجام داده بود، اولا روایتی به جز آنچه شخصیت های حقیقی نقل می کنند ندارد (در "آخرین روزهای زمستان" بخشی از روایت برعهده راوی فیلم به نقل از نوشته ها و مکتوبات بود) و ثانیا این راویان متعدد را به پشت دوربین منتقل کرده تا روایتی یک دست و واحد به دست آید. ( در سریال "آخرین روزهای زمستان"، راویان حقیقی در جلوی دوربین نشسته و صحبت می کردند).
در این شکل، کار مهدویان بسیار دشوارتر شده و فیلمنامه یا متن او برای تصویر سازی از روایاتی که آن شخصیت های حقیقی نقل کرده اند، نمی تواند فراتر برود. او نمی تواند سخن، خاطره یا موضوع دیگری به این متن اضافه نموده و برای پر کردن کمبودهای داستان و نقاط خالی آن، از نوشته های دیگران یا خیال پردازی استفاده نماید.
از طرف دیگر در فیلم "ایستاده در غبار" شاهد روایاتی از دفاع مقدس و زندگی سردارانش هستیم که پیش از این، شاید نشنیده و نخوانده بودیم. حکایت سردار حاج احمد متوسلیان با ظاهری خشن و رفتاری قاطع اما قلبی رئوف و اخلاقی دوست داشتنی و دلنشین (که برخی سرداران شهید جنگ به اینکه مثلا از وی در هنگام آموزش سیلی خورده بودند، افتخار می کردند) را از همان روزهایی شاهدیم که او تا حاج احمد شدن، فاصله داشت. احمد متوسلیانی با سبیلی پر پشت و هیبتی ناآشنا که وقتی به زندان شاه می افتد، اغلب زندانیان تصور می کردند که وی از مبارزان چپ است! اما از همانجاست که خصوصیات مذهبی اش بروز می کند.
مهدویان سعی می کند تا جایی که روایات اشخاص حقیقی به وی امکان می دهد، همه ابعاد احمد متوسلیان را روایت کند و سعی دارد که حتی بخش های نامتعارف زندگی او (که معمولا در اینگونه روایات بازگو نمی شود) را جلوی دوربین ببرد مانند کل شق بودنش در هنگام نوجوانی، تمرینات بوکس و حتی نامه پشیمانی در زندان. چرا که باید معلوم شود، احمد متوسلیان تا رسیدن به حاج احمد و سردار شدن، چه پروسه ای را طی می کند، اگرچه به دلیل کمبود روایات و پایبندی مهدویان به آنها، برخی از نقاط کلیدی زندگی احمد متوسلیان در فیلم "ایستاده در غبار" خالی است.
در فیلم "ایستاده در غبار" ، برخورد حاج احمد متوسلیان با شهید وزوایی را شاهدیم که حاضر نیست در جلوی افرادش خیز 5 ثانیه برود و بعد خود وزوایی یکی از شهیدان رزمندگان تحت امر حاج احمد است. حاج احمد بر آموزش دقیق افرادش تاکید می کند و اعتقاد دارد که در هنگام آموزش، چند شهید بدهد بهتر است تا آنکه دهها شهید در هنگام عملیات داشته باشند. از همین روی تمرینات برایش بسیار جدی است و در این مسیر حتی با شهیدان والامقامی مانند حاج همت و شهید دستواره و ...برخورد جدی دارد. این صحنه می تواند پاسخی باشد به خناسانی که همواره تبلیغ کرده و می کنند که در سالهای دفاع مقدس، رزمندگان اسلام بدون آموزش کافی به جبهه های جنگ اعزام می شدند.
حاج احمد در صحنه های بدیعی (که صدای واقعی خود سردار متوسلیان را از پشت بیسیم می شنویم) از کمبود امکانات و تنها ماندن و عدم پشتیبانی شکایت می کند و فریاد می کشد و وقتی فریادهایش نتیجه نمی دهد، گوشی بیسیم را بر سر دست گرفته و همچون سرو قد افراشته در میان آتش و غبار جنگ می ایستد تا از پشت بیسیم بشنوند که به جز او، همه افراد با مسلسل یا آر پی جی در حال نبرد هستند. همان فریادهایی که برای اعتراض به حیف و میل بودجه ها و امکانات سپاه سر داده بود.
شاید اگر بخواهیم درباره صحنه صحنه فیلم "ایستاده در غبار" بنویسیم ، مثنوی هفتاد من شود و بازهم حق مطلب ادا نشود، همچنان که حق سردارانی همچون حاج احمد متوسلیان به هیچوجه ادا نشده. شاید که اصلا خود حاج احمد هم همین فیلم را کارگردانی کرده باشد!