Quantcast
Channel: مستغاثی دات کام
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1209

به بهانه پخش مجدد سریال تلویزیونی "هزار دستان"

$
0
0

 

جای خالی مردم ایران در سینما و تلویزیون ؟

 

شاید بتوان گفت که مجموعه تلویزیونی "هزار دستان" اثر مرحوم علی حاتمی، بهترین هدیه تلویزیون در این ایام به مردم ایران بود تا در آغاز سال نو و در متن ایامی که بیش از همیشه آیین و سنت های ایرانی و اسلامی را نمایش می دهد، بار دیگر به ضیافتی از هنر و اندیشه ایرانی بروند.

این برای اولین بار نیست که این مجموعه دیدنی روی آنتن تلویزیون ایران می رود و دریغا که هربار نیز اندکی از آن به ضرورت و یا نیاز کاسته می شود! اما این بار پخش با کیفیت تصویری HD درخشش بیشتری از "هزاردستان" را بارز کرد اگرچه آثار مرحوم حاتمی چندان نیاز به این زرق و برق ها ندارد.

اما در تماشای چندمین بار این مجموعه، علاوه بر آنچه در دفعات پیشین بدست آورده بودم و طی مقالات مفصل (که برخی آنها در همین وبلاگ هم موجود است) درباره شان نوشتم اما بنا به شرایط روز به نکات جدیدی رسیدم که پیش از این شاید تا این حد برآنها تمرکز نکرده بودم.

از جمله در این روزگاری که برخی شبه روشنفکران به اصطلاح برنامه ساز و سینماگر در هر فرصتی به بهانه سینمای اجتماعی یا انتقاد از بعضی عادات ناپسند اجتماعی طبقه متوسط نوکیسه، اخلاق و رفتار همه ملت ایران را زیر علامت سوال برده و این مردم را جماعتی خودخواه و بی فرهنگ و لاابالی و کم ظرفیت و بی بند و بار و ... نشان می دهند، مرحوم علی حاتمی در "هزار دستان" ضمن نمایش برخی خصلت های ناپسند و منفی این مردم (با نقب به علل سیاسی و ریشه های تاریخی آنها) اما آنها را عزتمند و با شرافت و ارزش مدار تصویر نموده است.

از همان نخستین صحنه های مجموعه "هزار دستان" و سکانس های سرشماری، با دو شخصیت از دو طبقه مردم ایران مواجه می شویم؛

اول جماعتی که نماینده شان همان مامور اداره احصاییات یا سرشماری یعنی عمو نشاط (با بازی به یاد ماندنی مرحوم جمشید لایق) است با خصوصیات یک آدم به اصطلاح متجدد با لباس و آداب رسمی و مقید به رسم و رسوم تجدد (علاقمند به شرکت در برنامه های نمایشی و کنسرت و به همراه عیال کشف حجاب کرده خود) که می خواهد با دقت به دستیار تازه از بازار آمده خود یعنی نصرالله خان ( با ایفای نقش اسماعیل محرابی) این آداب و آیین تجدد را بیاموزد. اما همین عمو نشاط در کنار چهره به اصطلاح متجدد خود، رشوه بگیر است، در امر آمارگیری تقلب می کند، در مقابل زیر دستان و آدم های فقیر درشت خو و متکبر و در برابر بالادستی ها و روسا و کارفرماها، پاچه خوار و چابلوس و حقیر می نمایاند، حتی در مقابل حق و ناحق شدن بی تفاوت مانده و خود را کنار می کشد (وقتی شاهد سرقت جواهر فروشی قازاریان است، پیشنهاد می دهد که به جای کمک و دستگیری دزدان از صحنه فرار کنند!) و البته همیشه دست به دهان و مقروض و به اصطلاح هشتش گرو نه اوست.

اما در مقابل، نصرالله خان که به هوای شغل اداری از بازار آمده، مقید به حفظ اصول و اخلاق است، حتی یک چایی خشک و خالی را هنگام ماموریت از مردمی که سرشماری می کند، نپذیرفته که خدای ناکرده رشوه محسوب نشود و حاضر نیست به بهانه شرکت در برنامه های نمایشی و رقص و آواز و برای رشد و ترقی در اداره، عیال خود را بی حجاب به نمایش بگذارد! نمی تواند در مقابل وزیران و وکیلان چابلوسی کند، در حالی که نسبت به انسان های فقیر و بی چیز، مهربان و متواضع است و باورها و ارزش های آنان گویا در روح و جانش جاری است چراکه خود نیز از همان طبقه است (وقتی در سرشماری از خانه گروهی از همین آدم ها که آنها را غربتی می خوانند، برای نشستن عمو نشاط صندلی روحانی ممنوع الکار آنها را می گیرند، نصرالله گویی همه صحنه های حرکت و جهاد آن روحانی را در ذهنش مرور می کند) و حتی در مقابل فرار عمو نشاط از صحنه دزدی جواهر فروشی قازاریان، می خواهد که بماند و مانع سرقت شود و در نهایت نیز کراوات از گردن خود باز کرده و به زندگی بازاری خود باز می گردد و عمو نشاط نیز مستاصل و درمانده در میان خیایان ولو می شود!

گویی مرحوم حاتمی با الصاق رفتار خاص هر یک از دو شخصیت فوق (عمو نشاط و نصرالله خان) به اعتقاد و باورهایشان، قصد دارد نتیجه دو نوع سبک زندگی را نشان دهد که هرکدام به کجا می انجامد و از طرف دیگر نقبی باشد به علل و ریشه های بسیاری از نابهنجاری ها و معضلات اجتماعی امروز (که بعضا در قسمت های بعدی همین سریال خواهیم دید) که اغلب فیلمسازان به اصطلاح اجتماعی ما سعی در نمایش آنها داشته و دارند.

شخصیت هایی مانند موسی خان فیض (که در بخش تهران قدیم قصد ساخت سمفونی موسیقایی از بدبختی های مردم را داشت بدون آنکه به قول خان مظفر بتواند به درک واقعی از این بدبختی ها برسد)، متین السلطنه ( مدیر روزنامه عصر جدید که باز به قول خان مظفر نشریه اش حتی به درد لوله کردن هم نمی خورد)، اصغر مدیری یا اصغر والنتینو (مدیر گراند هتل) و ... از جمله قشر متجددی هستند که به قول میرزا باقر نظمیه چی، زمینه ساز دیکتاتوری جدید هستند. شخصیت هایی زبون و خود باخته که حتی همچون متین السلطنه، فروش گندم به انگلیس توجیه کرده و خالی کردن ذخائر ملی و پدید آوردن قحطی را یک معامله بزرگ با دولت مقتدر بریتانیا به حساب می آورند!!

اما در مقابل آنها کسانی مانند میرزا ابراهیم و سید مرتضی و سایر دوستان و یارانشان، نمونه های همان مردم قانع و با عزت و شریف بوده که حتی سربازان ارتش دست نشانده خود را به هنگام آوارگی تنها نگذاشته و یار و یاور و پناهشان می شوند.

شاید بهترین تعبیر از این خصوصیات انسانی را همان خان مظفر یا خان حاکم در دو بخش تهران قدیم و جدید مجموعه "هزار دستان" و در صحنه هایی که هر یک می تواند خصلتی ناپسند از این مردم را نشان دهد، برزبان جاری می سازد. همان خان مظفری که در صحنه های مختلف و با زبان و نیش و کنایه، خصلت های نوکری مآبانه و حقیرانه  اطرافیانش را به کررات به سخره می گرفت( مثلا وقتی در آن صحنه پالوده خوری، وقتی شاهزاده معیر الدوله از برنامه نمایش شکارهای تازه اش در جشن دربار سخن می گوید، خان به سخره اظهار می دارد که: وحوشی به تماشای وحوش دیگر! یا به متین السلطنه می گوید: "حقیقت داره که میگن صاحب امتیاز و صاحب مطعبه و نویسنده و تنها خواننده یومیه عصر جدید خودتونین؟! این واقعا بده که کسی روزنامه شما رو حتی برای لوله کردن هم نمی خره"!!)

اما همین خان مظفر در آن صحنه ملاقات با استاد بهار در رستوران گراند هتل در مقابل اظهار تاسف استاد که این ملت طفل معصوم در هر زمان کلاهی بر سرش رفته، می گوید:

"...برخلاف نظر شما ، این ملت ظاهرا سر به اطلاعتند، در خانه خود هرکس خدایی است و ولایتی ساخته باب طبع. باطنا این مردم هیچوقت زیر بار زور نرفتن و اعتقادات و عواطف خودشان رو در حوادث تاریخی بیشمار حفظ کرده اند..."

یا در صحنه ای از تهران قدیم که نانوایی به روی مردم تجمع کرده برای خرید نان بسته شده، خان مظفر از راه رسیده و ضمن عرضه کیسه های آرد، از نانوا می خواهد که به مردم نان بدهد و سپس ادامه می دهد:

"... البته این جماعت قانع، به قاعده شکمشان نان می گیرند که روزی رسان خداست. فردام خدا بزرگه..."

صحنه هایی که در هریک از فیلم ها و سریال های امروزی جماعت شبه روشنفکر می توانست مایه تحقیر و کوچک شمردن ملت ایران باشد اما در "هزار دستان" علی حاتمی، به جلوه ای از شرافت و عزت ملت بدل می شود.

مقایسه اجمالی کنید با همین به اصطلاح برنامه نمایشی "دورهمی" که از فرط خوباختگی حتی زمان پخش خود را به تقلید از نمو نه های خارجی ، به شب های تعطیل آن سوی مرزها یعنی شب شنبه و شب یکشنبه انداخته است!

برنامه ای که حتی نتوانسته کمی فرق با مشابه البته بسیار قوی تر هندی خود (که به نام "شب کمدی با کاپیل"  از شبکه های تلویزیونی هندوستان پخش می شود) بوجود آورد!!

در "دورهمی" به سبک و سیاق پدیده های مثلا "انتقاد از خود" شبه روشنفکران ( نمونه های مانند ابراهیم گلستان یا داریوش مهرجویی و یا پرویز صیاد) همچنانکه همه ملت را در خود و همپالکی هایشان خلاصه می کنند، تمامی کمبودها و عقده ها و حقارت ها و خود باختگی های خودشان را هم به همه مردم بسط داده و با نگرشی مورچه وار (که با قطره ای باران فکر می کند دنیا را آب برده) کلیت مردم را متهم می کنند که مثلا زیرآب زن هستند، خود خواهند، ریاکارند، دو رو هستند، دنبال خوش گذرانی های خود بوده و به کسی دیگر توجه ندارند، در زندگی خود مملو از بی اعتمادی و شک و تردید بوده، اسراف کار هستند و مصرف زده و بلاهت و کودنی از سراپای آنها می بارد!!... و به این خیال، گویا خصلت های ناپسند را مورد انتقاد قرار می دهند در حالی که هیچ خصلت و ویژگی مثبتی برای هیچ کس و در هیچ زمینه ای در نظرنگرفته و ذکر نمی کنند!!

این درحالی است که همین تلویزیون ما مملو از سریال ها و فیلم های قدیمی و جدید کره ای است که از آنها ملتی قهرمان و دلیر و با شرافت و عزت مند ساخته و این تاسف باقی می ماند که بالاخره جای همه آنهایی که سالهاست با ایستادگی و مقاومت در برابر خیل تحریم ها و هجمه های سنگین، این سرزمین را در مقابل تمامی دشمنان قدارش حفظ کرده و با تمام سختی ها و تنگناهای اقتصادی و مالی ساخته و دم برنیاورده اند، کجای این سینما و تلویزیون قرار دارد؟


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1209

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>