Quantcast
Channel: مستغاثی دات کام
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1209

واکاوی تاریخ سینمای ایران (حکایت سینماتوگراف) - 3

$
0
0

 

واردات تجدد برای تغییر سبک زندگی


مخالفت جامعه اسلامی با پدیده سینما در آن حد بود که در آغاز دوران دوبله فارسی فیلم ها که برای نخستین بار توسط اسماعیل کوشان و برای فیلم "دختر فراری" در استودیویی موسوم به میترا فیلم در استانبول ترکیه انجام شد، حتی برای گویندگی نقش های زنان که به هیچوجه چهره و هویت شخص گوینده و دوبلور مشخص نمی شد هم دختران و بانوان ایرانی حاضر به همکاری نشدند تا آنجا که کوشان ناگزیر از زنان ترک که کمی فارسی می دانستند، استفاده کرد که نتیجه کار مضحک و مسخره از آب درآمد. در این رابطه در پاسخ به نقدی که درباره فیلم "دختر فراری" چاپ شد، "میترا فیلم" جوابیه ای انتشار داد. از فحوای این جوابیه،  نوع برخورد زنان مسلمان و جامعه ایران با مقوله سینما در آن زمان را روشن تر می شود:

"... چون متاسفانه هنوز دوشیزگان و بانوان ایرانی به اهمیت هنرپیشگی واقف نبوده و هنرپیشگی را کاری رکیک و برخلاف شرافت و حیثیت می دانند، مجبورا چند نفر غیر ایرانی که حتی یک کلمه هم فارسی نمی دانستند استفاده کرده و با یاد دادن کلمه به کلمه به آنها موفق شدند این فیلم را به طوری که ملاحظه شد، تهیه نمایند..."[1]

از طرفی این مخالفت، به حضور فعال و انحصاری خارجی ها در فعالیت های هنری و سینمایی هم مرتبط بود. یکی از روزنامه های آن زمان در اعتراض به تجدد وارداتی و در دست خارجی ها بودن سرنخ آموزش و فرهنگ مردم نوشت:

"...معارف مملکت ما هم فقط منحصر به چند مدرسه ملل اجنبیه از قبیل سن لویی ، آمریکایی ، آلمانی ، آلیانس و اقبال روسی شده و هرکدام از مدارس مذکوره یک قسمت از اهالی شهر را مروج خیالات پولیتیکی خود قرار خواهند داد. هنوز اول کار است ، مدرسه شریفه اقبال علامت مخصوص روسی را نشان کلاه شاگردان مدرسه قرار داده ..."[2]

در کنار خارجیانی که مراکز فرهنگی و هنری مملکت را در اختیار داشتند، برخی ایرانیان به اصطلاح فرنگ رفته و فرنگ دیده و  به شدت تحت تاثیر مظاهر آن دیار، کمتر از عوامل فرنگی در مقابله با فرهنگ و باورهای مردم مسلمان عمل نمی کردند. مثلا فردی به نام "خان بابا معتضدی" که فیلمبرداری را در فرانسه آموخته بود و رسما به عنوان فیلمبردار دربار شاه فعالیت می کرد، اولین سالن سینما را برای بانوان با همکاری شخصی به نام علی وکیلی ایجاد کرد و با فیلم هایی که از پاریس آورده بود، فضای متفاوت با باورها و اعتقادات جامعه در برابر چشمان آنها گشود. نمایش لباس ها، کلاه ها، آرایش مو، طرز رفتار، میهمانی ها، رقص ها، خانه ها و ویلاها و باغ ها و به طور کلی سبک زندگی غربی (که پیش از این توسط شهر فرنگی ها برای عموم نمایش داده می شد) در این فیلم ها به بانوان مسلمان که سبک زندگی بسیار متفاوت با آنچه می دیدند، داشتند موجب تاثیرات ذهنی ناخواسته ای می گردید که تلاش برای عملی ساختن آنها در فضای کاملا متفاوت ایران، تبعات ناگوار خانوادگی و موجب نابهنجاری های اجتماعی می شد. آنچنان که همین امروز نیز نتایج بسیاری از آن نابهنجاریهای ناشی از برخورد ناهمگون دو نوع سبک زندگی و تفکر و باور را در همین جامعه خودمان می توان رویت کرد.

این تزریق تجدد وارداتی و سبک زندگی غربی از طریق کالاهای به اصطلاح فرهنگی همچنان در سالهای بعد هم ادامه یافت. چنانچه وقتی فرخ غفاری[3]به عنوان یکی از کارگزاران فرهنگی رژیم شاه در تلویزیون و وزارت فرهنگ و جشن هنر فعالیت می کرد، از جمله عوامل تحمیل همین الگوی خارجی به عرصه های به اصطلاح فرهنگی این کشور بود. خود غفاری در گفت و گویی در این باره می گوید:

"...در آن زمان الگوی فعالیت فرهنگی، فرنگ و به خصوص  فرانسه بود. هنرهای نمایشی و تجسمی و معماری می‌بایست تحت لوای وزارتخانه‌ای متمرکز می‌شد که در ایران این وزارتخانه‌، وزارت فرهنگ و هنر نام گرفت... [4]

 

اولین زنجیره سالن های سینما در ایران

 

نخستین حلقه سالن های نمایش در ایران توسط علی وکیلی و اسحاق زنجانی تاسیس شد. از جمله همکاران آنها در این سالن سازی، گروهی از سرمایه داران یهودی مانند یاکوبسون بودند که شرکت فیلم ایران را تاسیس کردند. [5]

چند ویژگی و خصوصیت علی وکیلی و اسحاق زنجانی را به یکدیگر متصل می ساخت:

اول اینکه هر دو نفر فارغ التحصیل مدارس آلیانس(اتحادیه جهانی اسراییلیت) بودند[6]و دوم اینکه هر دو از بنیانگذاران

کلوپ های روتاری (شاخه اقتصادی تشکیلات فراماسونری) در ایران به شمار می آمدند[7]و سوم؛ هر دو نفر اولین حلقه سالن های سینما در ایران را پایه گذاری کردند. [8]

اگرچه علی وکیلی نقش مهمتری نیز در ورود و شکل گیری سینما در ایران بر عهده داشت از جمله اینکه همراه آوانس اوگانیانس مدرسه آرتیستی سینما را بنیان گذارد آن هم در روزگاری که تعداد مدارس عالی در ایران از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رفت! [9]

علی وکیلی خود صاحب سالن بزرگ سینمایی به نام "گراند سینما" بود که بیش از هزار نفر گنجایش داشت و برای اولین بار برای خانم ها نیز برنامه نمایش فیلم برقرار ساخت. [10]

همچنان که پیش از این توضیح داده شد، پای مدارس آلیانس به عنوان نخستین مراکز صهیونیستی برای اولین بار در زمان مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا و پس از ملاقاتش با لرد روچیلد (سرکرده امپراتوری جهانی صهیونیسم) و شخصی به نام  کرومیو (رییس اتحادیه جهانی اسراییلیت) در پاریس که توسط صدراعظم فراماسونش یعنی میرزا حسین خان سپهسالار ترتیب داده شده بود ، به ایران باز شد. [11]

 

سینما در ایران : تغییر ذائقه یا دگرگونی اخلاقی؟

 

یک آگهی تماشاخانه سینماتوگراف در آن سال ها چنین حکایت دارد:

"...به عموم آقایان معروض می دارد از شب بیست و ششم شهر شعبان المعظم 1327 در خیابان علاء الدوله مقابل بانک استقراضی در آپارتمان اردشیر خان از طرف موسیو پاته فرر تماشاخانه سینماتوگراف دائر خواهد شد..."

عملا در آن سالها سرنخ ورود و نمایش فیلم در دست امثال همین مسیوها بود و سینمادارها غالبا مهاجران خارجی به خصوص روسی و هندی بودند.

براساس گزارش مجله "سینما و نمایشات" (اولین مجله سینمایی در ایران) در سال 1309، 9 سالن سینما در تهران وجود داشت. در گزارش مفصلی که در نخستین شماره این مجله در مرداد 1309 به چاپ رسید، آمده است:

"...اولین سالونی که در طهران بنا شد، سالون مسیو اردشیرخان در خیابان علاء الدوله است و قبل از بنا و ایجاد این سالون، تابستان ها را در باغچه که سابقا محل کلوپ ارامنه بود، در هوای آزاد در تحت نام سینمای جدید، نمایشاتی می دادند تا اینکه آقای باقراوف مرحوم، سالون مجلل و عالی گراند هتل را که در حقیقت اولین سالون باشکوه طهران شمرده می شد، بنا نمودند...اشخاص مختلفی در این سالون به نمایشات مشغول بودند از جمله مسیو ژرژ که سینمای پاته را در سالون گراند هتل تشکیل داد و فیلم های بالنسبه مهم و جالبی به معرض نمایش گذارد تا بالاخره در سال 1304 آقای میرزا علیخان وکیلی، مدیر و موسس فعلی سینمای سپه با صرف مخارج هنگفت و تهیه فیلم هایی سینمای بزرگی در سالون گراند هتل به اسم گراند سینما تشکیل داد...آقای وکیلی اولین شخصی بودند که سینمای زرتشتیان را جهت خانم های محترمه تشکیل داده و دو ماه تمام تقریبا مجانا به نمایشات ادامه دادند..."

در اینجا این سوال پیش می آید که واقعا شخصی همچون علی وکیلی با کدام سرمایه، بزرگترین سالن سینما را در آن زمان تاسیس نموده و آنچنان که در مجله خودش آمده، با صرف مخارج هنگفت، فیلم های مختلفی تهیه کرده تا در آن سینما به نمایش بگذارد؟ و عجیب اینکه دو ماه تمام به طور مجانی و رایگان، این فیلم ها را برای زنان نمایش   می دهد! هزینه و سرمایه و پول این نمایشات مجانی و رایگان از کجا تامین می شده است؟ چه سودی از این نمایش رایگان عاید علی وکیلی می شده است؟ آیا او سرمایه بادآورده ای داشته و حالا می خواسته مثلا در راه خدا و یا خلق خدا صرف کند؟!! یا افراد و یا کانون هایی در این امر وی را حمایت و پشتیبانی می کردند؟

با توجه به عضویت وکیلی در لژهای فراماسونری و بنیانگذاری کلوپ های روتاری، به نظر می آید همین تشکیلات و کلوپ یاد شده،حامی اصلی وکیلی در برپایی سالن سینما و نمایش فیلم های رایگان برای خانم ها بوده است. اما از این عمل، تشکیلات فراماسونری و کلوپ روتاری، چه نفعی می برده است؟ آیا سرمایه و سود مالی خاصی کسب می کرده؟ آیا باعث گرایش بانوان تماشاگر فیلم های یاد شده به سازمان ها و موسسات یاد شده می گردیده است؟ به نظر می آید ادامه مقاله فوق الذکر در مجله "سینما و نمایشات" ، تا حدودی به این سوال پاسخ داده باشد:

"...آقای میرزا علیخان وکیلی تقریبا مدت چهار سال در گراند سینما به طور دائم به نمایش فیلم ها ادامه دادند و کم کم اهالی پایتخت به سینما و فیلم آشنا شده، نام آرتیستهای نامی و فیلم های عالی ورد زبانها گشت..."

به راستی از اینکه نام "آرتیست های نامی و فیلم های عالی" ورد زبانها بشود، چه حاصل می گشت؟ آیا آنان که آن نام ها و فیلم ها ورد زبانشان شد، جذب شخصیت و رفتار و سبک زندگی آرتیست های یاد شده، نمی شدند؟ آیا آنها را الگوی رفتار و زندگی خود قرار نمی دادند؟ آیا طرز آرایش مو و مد لباس و نحوه اخلاق و رفتار آرتیست های نامبرده برای این مخاطبان و تماشاگران یک سرمشق و الگو قرار نمی گرفت؟ آن اخلاق و رفتار و سبک زندگی آرتیست ها، چه سنخیتی با باورها و ارزش های جامعه ایرانی و اسلامی دیروز و امروز این مرز بوم داشته و دارد؟

مثلا فیلمی به نام "جاسوسه کاستیل" درباره زندگی و فعالیت های جاسوسی یک زن، در سینماهای آن روزگار نمایش داده شد. آگهی تبلیغاتی فیلم یاد شده، این چنین در ذهن مخاطبان نفوذ می کرد:

"...ژانت ماکدونالد در فیلم جاسوسه کاستیل می رقصد، با تبسم شیرین و آواز نمکین خود قلب همگان را جلب می کند. ناطق به زبان فرانسه، شیرین ترین فیلم، سراپا موزیک (محصول) کارخانه مشهور متروگلدوین مایر است..."[12]

و یک خبرنگار سینمایی نویس اینچنین در مدح حرکات مبتذل این رقاصه خارجی در روزنامه اطلاعات 12 اسفند 1318 قلم فرسایی کرد:

"...ژانت مک دونالد که با ایفای رل نینا ماریا، منتهای زبر دستی خود را به خرج داده و با آوازهای روح پرور و حرکات دلفریب خود، عموم بینندگان را مات و مبهوت می سازد. به قسمی که هنگام آواز خواندن، دل از تمام شنوندگان می رباید و آنان را به عالم دیگری سوق می دهد که در آنجا جز از زیبایی و عشق از چیز دیگری خبری نیست..."[13]

واضح است که از اینگونه تبلیغات و تعاریف و مدیحه سرایی، جز ایجاد زمینه و فضا برای به فساد کشاندن نسل جوان مراد نبود تا آنها را از واقعیات و حقایق اجتماع دور کرده و به سمت و سوی پدیده های مفسده آمیز سوق داده و  نهاد خانواده و بالتبع، کلیت جامعه در آستانه فروپاشی قرار گیرد.

 

سالن های سینما پی در پی برپا می شوند

 

مجله "سینما و نمایشات (اولین مجله سینمایی در ایران) در نخستین شماره خود که در مرداد سال 1309انتشار یافت و در ادامه گزارش خود از سالن های سینما در تهران می نویسد:

 "...در همین ایام بود که دو سه سینمای دیگری در طهران تاسیس گردید که یکی از آنها را باز مسیو اردشیرخان مرحوم و آقای خان بابا معتضدی ...اداره نمودند و دیگری را مسیو لوین، مدیر فعلی سینما ایران و شرکاء ایشان که جدیدا در لاله زار به نام سینمای ایران تشکیل دادند...یگانه شخصی که از بین نسوان و خانم های محترمه در پیشرفت این صنعت مشارکت و دخالت تامی نموده...ارتیست شهیر مادام پری آقابایوف است که چه راجع به سینما و چه راجع به تئاتر و نمایشات زحمات قابل تقدیری را متحمل گشته و مبالغ هنگفتی هم متضرر شدند. تاسیس سینما پری به مشارکت ایشان و آقای خان بابا معتضدی بود که ابتدا جهت خانم های محترمه و بعد جهت آقایان و خانم ها نمایش می دادند. اهالی ولایات هم در این کار به اهالی محترم پایتخت تاسی نموده و سینماهایی در شهرهای بزرگ مانند رشت ، تبریز ، پهلوی ، مشهد و اصفهان تشکیل گردید. در سال 1308 چند سالون عالی در طهران بنا گردید که جمعا گنجایش چندین هزار نفر تماشاچی را دارند. از جمله سالون سینمای ایران در لاله زار و سینما مایاک (دیدبان) که توسط آقای ربیع زاده بنا شده و مدیریت آن را مسیو گریشاساقفارلیدزه عهده دار است.و یالاخره بزرگترین سالون طهران،سالون سینما سپه که گنجایش بیش از هزار و صد نفر را دارد که با مخارج هنگفتی توسط میرزا علیخان وکیلی تاسیس و بنا گشت..."[14]



[1] - روزنامه ایران- 18 اردیبهشت 1325- صفحه یک و دو

[2] - ایران نو "دومین روزنامه صاحب نفوذ دوران مشروطیت" – شماره 33 – صفحه 2

[3] - فرخ غفاری از عوامل به اصطلاح فرهنگی رژیم  شاه و از خویشان فرح پهلوی که در اغلب طرح های استحماری این رژیم مانند کانون فیلم که با حسنعلی منصور (نخست وزیر فراماسون شاه) پایه گذارد، جشن هنر شیراز ، رادیو تلویزیون به اصطلاح ملی ایران ، جشنواره فیلم تهران و ... نقش اصلی داشت. در ادامه این کتاب مطالب جامع تری درباره فعالیت های ضد مردمی او و خدماتش به رژیم طاغوت و اربابان امپریالیستش خواهد آمد.

[4] - گفت و گو با فرخ غفاری– اسنادی برای تاریخ سینمای ایران– به اهتمام سید کاظم موسوی– انتشارات آگه سازان– تهران– 1388

[5] - محمد تهامی نژاد – فیلمنامه تاریخ سینمای ایران – انتشارات مجله هفتگی سینما

[6] - محمد تهامی نژاد – فیلمنامه تاریخ سینمای ایران – انتشارات مجله هفتگی سینما – چاپ اول- 1372

[7] - معماران تباهى، سیمای کارگزاران کلوپ‌های روتاری در ایران، جلد 5 – دفتر پژوهشهای موسسه کیهان – چاپ اول - 1378

[8]- محمد تهامی نژاد – پیشین

[9] - همان

[10] - مقاله سینما در ایران – مجله سینما و نمایشات – شماره اول – مرداد 1309

[11] - سازمان های یهودی و صهیونیستی در ایران – صفحات 109 تا 112 – موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی – چاپ دوم – تهران – بهار 1384

[12] - سالهای فراموش شده سینمای ایران- محمد تهامی نژاد- ویژه نامه سینما – مرداد 1372- صفحه 45

[13] - روزنامه اطلاعات – 12 اسفند 1318

[14] - مجله سینما و نمایشات – شماره اول – مرداد1309

 

ادامه دارد ...


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1209

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>