افول سینمای شبه روشنفکری درباری
علی عباسی در زمانی که در تلویزیون بهاییان متعلق به حبیب ثابت برنامه سینمایی اجرا می کرد
یکی دیگر از تهیه کنندگان وابسته به دربار شاه، علی عباسی بود که بعضی از تاریخ پردازان، وی را "تهیه کننده مستقل سینما" لقب داده اند! (عنوانی که حتی سینماگران پیش از انقلاب هم برای او قائل نبودند!!) این درحالی است که علی عباسی، موسسه فیلمسازی خود یعنی "سازمان سینمایی پیام" را با مشارکت مالی و حمایت های اشرف پهلوی تاسیس کرد و این در مقابل خدمتی بود که پدر عباسی (که بساز و بفروش و دلال مسکن بود) در جهت آپارتمان سازی و ویلا سازی برای درباریان و از جمله اشرف و اعوان و انصارش در تهران و سواحل شمالی کشور و شهرهای دیگر انجام داده بود. شاید از همین رو بود که علی عباسی سالها پیش از ورود به سینما، در تلویزیون خصوصی حبیب ثابت بهایی، به عنوان کارشناس سینما، مشغول به کار شد.[1]این در حالی بود که ثابت و همکارانش از جمله کامبیز محمودی برای استخدام کارمندان آن تلویزیون و اینکه حتما از اعضای فرقه بهاییت و یا در ارتباط با یهودیان صهیونیست باشند، حساسیت ویژه ای به خرج می دادند! از جمله اینکه مثلا مجری برنامه های مسابقه و سرگرمی این تلویزیون، فردی به نام "عزت الله متوجه" بود که از خانواده های مشهور بهایی به شمار می رفت.
علی عباسی در سینما هم به تهیه فیلم های مبتذل و جهت داری همچون:"رشید" (پرویز نوری)، "لوطی"(خسرو پرویزی) و "صمد و قالیچه حضرت سلیمان" (پرویز صیاد) اقدام نمود.
علی عباسی پس از فیلمفارسی هایی که تولید کرد، بنا به دستور دربار و صلاحدید اشرف به ساخت فیلم های شبه روشنفکری و به اصطلح موج نو روی آورد و آثار مانند "رضا موتوری" (مسعود کیمیایی) و "تنگنا" (امیر نادری) و "نازنین" (علیرضا داوود نژاد) را تهیه کرد. اما ساخت ملغمه هایی از موج نو و فیلمفارسی مانند "شب غریبان" و "شام آخر" که عروسک های جدید خیمه شب بازی شاه و اشرف مانند فرزان دلجو از درونش بیرون آمدند، نفس این به اصطلاح موج نو را که از ابتدا نیز چندان حس کردنی نبود، به شماره انداخت و در اوایل دهه 50، کلیت سینمای ایران را با بلاتکلیفی قریبی مواجه ساخت. سینمای شبه روشنفکری یا همان به اصطلاح موج نو حتی در ظاهر هم دیگر چندان مرزی با فیلمفارسی نشان نمی داد.
بهمن فرمان آرا (سمت راست) رییس کانون سینماگران پیشرو وابسته به اشرف پهلوی
در جلسه ای که سندیکای هنرمندان فیلم ایران برای رسیدگی به استعفای 15 نفر تحت عنوان کانون سینماگران پیشرو در تیرماه 1352 تشکیل داده بود، نصرت کریمی از مبتذل سازان فیلمفارسی برای دفاع از آن و یکسان دانستن فیلمفارسی و سینمای به اصطلاح موج نو و شبه روشنفکری که می خواست تحت عنوان پیشرو اعلام موجودیت نماید، گفت:
"...آنها (منظورش به اصطلاح فیلمسازانی بودند که خود را در جبهه پیشروان می دانستند) فیلم هایی مثل راز درخت سنجد و بابا شمل و فیلم های صمد (که همگی در زمره فیلمفارسی به شمار می رفتند) را دارند و ما (یعنی فیلمفارسی سازان) هم در این جبهه فیلم هایی مثل درشکه چی و محلل و خشت و آینه و رقاصه و غریبه (که ظاهرا آثار شبه روشنفکری و آوانگارد محسوب می شده!) را داریم ..."[2]
بحران و ورشکستگی سینمای طاغوت
انجام سینمای قبل از انقلاب با همه حمایت ها و پشتیبانی ها و موج سازی هایی که از سوی مراکز قدرت در داخل و خارج برایش صورت گرفت، حاصل نامطلوبی برای دست اندرکارانش داشت و با ورشکستگی این سینما ، سال 1356 از سوی گروهی از سینماگران و منتقدان "سال مرگ سینمای ایران" لقب گرفت.[3]
در واقع علیرغم همه تلاش های رنگارنگی که در طول بیش از 50 سال برای گسترش سینمای طاغوت و نفوذ آن در زندگی مردم برای تغییر سبک زندگی و تضعیف باورها و عقاید دینی و مذهبی به عمل آمد، اما مردم مسلمان ایران، همچنان این سینما را برنتابیدند و باوجود دام های مختلفی که این سینما در مسیرشان گستره بود، دچارش نشده و حتی آنان که زمانی ناآگاهانه فریبش را خورده بودند، دیگر به سینما نرفته و آن را گرفتار بحران عمیقی ساختند. بحرانی که باعث شد در فروردین 1356 تنها یک فیلم پروانه نمایش بگیرد!!(در حالی که در زمان مشابه سال قبل 14 فیلم ایرانی پروانه نمایش گرفته بودند).همزمان با این قضیه پس از سالها برخی گروههای نمایش دهنده فیلم های ایرانی در اواخر فروردین از هم پاشیده شدند و یا به نمایش آثار خارجی روی آوردند.
ماهنامه "ستاره سینما" در سرمقاله شماره 987 خود مورخ 30 اردیبهشت 1356 تحت عنوان "در مرز سقوط" نوشت :
"...فعالیت سینمای ایران در آستانه سال تازه به صفر رسیده است و بیکاری دارد چهره کریه خود را نشان می دهد..."
"ستاره سینما"، "روند بی قانونی، عدم ضوابط روشن، فقدان شناخت دقیق از میزان واقعی سرمایه گذاری در سینمای ایران، حضور بی رویه عده ای فرصت طلب در طول هشت سال قبل در جمع دست اندرکاران، افزایش دستمزدها و هزینه های جاری فیلمسازی" را علت واقعی تشدید بحران می دانست.
[1] - تصاویر او در این برنامه ها در صفحات 1085 و 1086 " تاریخ سینمای ایران " (1279-1357)- جمال امید موجود است
[2] -مجله تماشا- شماره 119 – تیرماه 1352
[3] - رستاخیز جوان ، شماره 98 به تاریخ 9 تیرماه 1356 و ستاره سینما ، شماره 996 به تاریخ 4 تیرماه 1356
[4] - تاریخ سینمای ایران (1279-1357) – جمال امید پیشین
[5] - مهرداد پهلبد(وزیر فرهنگ شاه و شوهر دوم شمس پهلوی)، مهدی بوشهری پور (شوهر سوم اشرف پهلوی)، قراگوزلو و برادران رشیدیان (جاسوسان پیشانی سفید سفارت انگلیس) که در قسمت های قبلی گفت و گوی با شباویز، به طور مشروح توضیح داده شد.
[6] - گفت و گو با عباس شباویز – مجله هفتگی سینما – ویژه نامه صد سالگی سینمای ایران – شهریور 1379
[7] - گفت و گو با کیوان سپهر – روزنامه کیهان – 19 اردیبهشت 1356 و نشریه تماشا – شماره 321 – 25 تیرماه 1356 – صفحه 7