طراحی کودتای گازانبری علیه انتخابات
"کمیته خطر جاری" The committee on the present danger" که اعضای آن را برجسته ترین عناصر سیاسی و نظامی آمریکا تشکیل می دهند، در مهمترین تصمیم خود در مهرماه 1384 بعد از شکست های پیاپی سال های گذشته، جنگ سخت و مستقیم را بی فایده دانسته و خواستار توجه بیشتر دولت ایالات متحده به پروژه نرم افزاری "براندازی از درون" شد. [1]
"مارک پالمر"، از اعضای برجسته این کمیته و چهره بانفوذ دستگاه سیاست خارجی آمریکا، در گفتگویی با "دبوراسالومود"، خبرنگار روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، صراحتاً با ایده تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرده و اعلام نمود:
"...ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیّت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین الملل به قدرتی کم بدیل تبدیل گردیده که دیگر نمی توان با یورش نظامی آن را سرنگون کرد..."
در گزارش "کمیته خطر جاری" که توسط مارک پالمر جمع بندی و تدوین شد، براندازی نظام جمهوری اسلامی در سه محور توصیه شده بود : مهار انقلاب ، نبرد رسانه ای و ساماندهی نافرمانی مدنی .
در این گزارش تحت عنوان "ایران و آمریکا، رهیافت جدید" ، 15 محور کلی وجود داشت که از مهمترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
"استفاده از ضعف سیاست های اقتصادی و اختلافات درونی "، " دامن زدن به نافرمانی مدنی در تشکل های دانشجویی و نهادهای غیر دولتی و صنفی به عنوان ابزار فشار"، "افزایش فشار سیاسی /اقتصادی در پرونده هسته ای و کشاندن آن به شورای امنیت"، " دعوت فعالان جوان ایرانی به خارج برای شرکت در سمینارهای کوچک" و" از میان بردن قدرت بسیج و سپاه و ایجاد تغییرات اساسی در وزارت اطلاعات "[2]
براساس همین محورها ، دومین گام برداشته شد و آن، تربیت نیروهای کارآمد برای روز موعود بود.
[1] - وب سایت کمیته خطر جاری و وب سایت بنیاد دفاع از دمکراسی – اکتبر 2005
[2] - انتقال 2005: سیاست ایالات متحده به سوی ایران – گزارش میزگرد شورای روابط خارجی به ریاست ری تاکیه عضو ارشد مطالعات خاورمیانه شورای روابط خارجی با حضور کنت ام پولاک، عضو ارشد انستیتو بروکینگز، مارک پالمر رییس و عضو ارشد کمیته خطر جاری و دیوید کی محقق ارشد انستیتو مطالعات سیاسی - وب سایت شورای روابط خارجی آمریکا – 12 ژانویه 2005
وب سایت رادیو زمانه از پایگاههای رسانه ای غرب در تاریخ 3 آذرماه 1385 و در مقاله ای تحت عنوان "انقلاب مخملی در ایران" ، از تلاش های تازه یکی از عوامل اندیشکده های آمریکایی نام برد و درباره اش نوشت :
"...رامین احمدی سرپرست سازمان آموزشِ مبارزة غیر خشونت آمیز استراتژیک، برای نخستین بار تلاش کرده است مجموعة به هم پیوسته ای از ادبیات سیاسی را که نام آن "تئوری مبارزة غیرخشونت آمیز"است به فعالان سیاسی ایرانی معرفی کند. نام غیر رسمی این نوع تئوری و پراتیک "انقلاب مخملی"است..."[1]
مقاله رادیو زمانه این گونه ادامه پیدا می کند :
"...این هفته روزنامة «نیویورک تایمز» برای نخستین بار فاش کرد که سازمانی غیردولتی به نام "سازمان آموزش مبارزة غیر خشونت آمیز استراتژیک"هر سه ماه یکبار با برگزاری کارگاههای آموزشی در شیخ نشین دوبی ، به ایرانیانِ علاقه مند اصول مقاومت و مبارزة صلح آمیز را می آموزد..."[2]
رادیو زمانه به نقل از نیویورک تایمز افزود:
"...به گزارش یکی از نشریات معتبر به نام "آسیا تایمز آن لاین" گروه های به اصطلاح "حقوق بشری"وابسته به سازمان سیا در دوبی پایتخت امارات متحده عربی، چندین سال است به شکار خبرنگاران و ژورنالیست های ایرانی برای تدارک یک انقلاب مخملی اقدام ورزیده اند."[3]
در مقاله نیویورک تایمز همچنین آمده بود:
"...یکی از گروههای غیردولتی مستقر در دوبی، "مرکز ایرانی (برخورد) غیرخشونتآمیز کاربردی" است . این مرکز از ایرانیها دعوت میکند تا در کارگاههای آموزشی خود، به آنها نشان دهد که چگونه اعتراضهای مسالمتآمیز در گرجستان، فیلیپین و دیگرمناطق دنیا شکل گرفته است.این مرکز امیدوار است با برگزاری کلاسهایی درباره نافرمانی مدنی، به شورشهای مسالمتآمیز در ایران دامن بزند..".[4]
همچنین "سباستین ابت"و"کاترینا کراتوراک"، نویسندگان وخبرنگاران"آسوشیتدپرس" در ابتدای گزارشی که در این خبرگزاری منتشر شد به این واقعیت و همچنین دخالت مستقیم آمریکا در آموزش برخی فعالین سیاسی ایرانی جهت سازماندهی برای کودتای مخملی علیه نظام جمهوری اسلامی اشاره کرده و نوشتند:
" پیتر آکرمن بنیانگذار " مرکز بینالمللی مبارزات بدون خشونت " در واشنگتن کسی است که سال 2005دو کارگاه فوق محرمانه را با همین کاربرد در دبی برای فعالین ایرانی برگزار کرد ... "[5]
از طرف دیگر در تابستان سال 1387 اعلام شد، بنیاد ملی برای دمکراسی(NED) برای تعدادی از روزنامه نگاران و خبرنگاران ایرانی دوره آموزشى برگزار می نماید. در واقع بنیاد ملی برای دمکراسی NED ( که رییسش یعنی کارل گرشمن از سال 1380 پروژه سقوط نظام ایران توسط روشنفکران را کلید زده بود) طرح پروژه هاى براندازى مخملین را با همکارى برخى کشورهاى اتحادیه اروپا از 10 سپتامبر سال 2008 (حدود 9 ماه قبل از انتخابات 88) با برگزارى کلاس هاى خبرنگارى و روزنامه نگارى در جمهورى مولداوى به مرحله اجرا درآورد. اهداف این کلاس ها آشنایى با به اصطلاح دموکراسى و روزنامه نگارى به شیوه آمریکایى عنوان شده بود و به نوشته سایت رسمى این سازمان 150 نفر از کشورهاى مختلف دنیا براى حضور در این کلاس ها ثبت نام کردند که 22 نفر از این تعداد، روزنامه نگاران ایرانى بودند. [6]
یک گزارش تکان دهنده
گزارش تکان دهنده ای در سپتامبر 2006 در یکی از پایگاههای اینترنتی مستقل منتشر شد که طرح مشترک آمریکایی/ اسراییلی/ هلندی فوق را افشاء می کرد و حکایت از تلاش سازمان یافته برای ایجاد کودتای مخملی در ایران داشت. این گزارش را دو خبرنگار مستقل به اسامی :Thomas Erdbrink و Thalia Verkade منتشر کردند. متن گزارش فوق به شرح زیر است:
"...روتردام/ تهران، 16سپتامبر 2006
وزارت امور خارجۀ هلند به یک سازمانِ نو محافظه کار آمریکایی یارانه داده است تا از طریق برنامه ای، جابجایی ِ صلح آمیز قدرت را در ایران عملی سازد. سازمان خانۀ آزادی (FreedomHouse) که در سال 2003از حملۀ آمریکا به عراق جانبداری می کرد، امسال حدود 630هزار یورو از دولت هلند دریافت داشت روزنامۀ انگلیسی فاینشنال تایمز می گوید که خانۀ آزادی یکی از سازمانهایی ست که از وزارت امور خارجۀ آمریکا برای عملیات پنهانی و غیرقانونی در ایران، پول دریافت می کند. ایالات متحده 75میلیون دلار برای به اصطلاح" آوردن دموکراسی و آزادی در ایران" اختصاص داده است. خانۀ آزادی یکی از نیروهای مؤثر در پشتیبانی از "انقلاب نارنجی" طی سالهای 2004و 2005در اوکراین و نیز در جنبش دانشجویی Otporدر صربستان بود..."[7]
گزارش توماس اردبرینک و تالیا ورکاد ادامه می داد:
"...زمانی که این سازمان آمریکایی درخواست کرد از هلند یارانه دریافت کند، مدیریت آن را جیمز وولزی رئیس سابق سیا (CIA) بر عهده داشت که از حامیان فراخوانهای ِ تغییر رژیم در ایران بوده است. پیتر اکرمن رئیس فعلی خانۀ آزادی، مدیریت مرکز اسناد حقوق بشر ایران را نیز بر عهده دارد. این گروه در مجاورت ایران در دبی همایش هایی را برگزار کرد که تأکید آنها بر درسهایی بود که از قیام مردم در صربستان و اوکراین می توان گرفت..."[8]
سخنان "لرد بالتیمور" تحلیلگر ارشد غربی در پایگاه خبری "خانه شفافسازی اطلاعات" پیرامون نحوه تامین مالی ایجاد اغتشاش و انقلاب رنگی در ایران در همین راستا ارزیابی میشود. بالتیمور در این تحلیل اظهار داشت:
"کنت تیمرمن" مدیر اجرایی موسسهای موسوم به "بنیاد دموکراسی ایران" اذعان کرده است که میلیونها دلار طی دهه اخیر برای ایجاد انقلاب رنگی شبیه به اوکراین، با آموزش فعالان سیاسی در ایران هزینه شده و برخی از پولها ظاهرا به دست گروههای حامی موسوی رسیده است که روابطی نیز با سازمانهای غیردولتی خارج از ایران داشتهاند. [9]
بدین ترتیب علاوه بر ایجاد برخی نشریات، وبلاگها و سایتهای خبری در فاصله چند ماه پیش از آغاز انتخابات ریاست جمهوری، شناسایی، اجاره و بعضا انتقال تیم رسانهای در تعدادی از روزنامههای سراسری برای جنگ رسانهای در اولویت مسئولین پروژه قرار گرفت و مقرر شد تا به مرور زمان برخی روزنامههای دیگر نیز به طور غیرمستقیم و از طرق مختلف درگیر این برنامه شوند.
اسنادی که یکسال پیش از انتخابات افشاء شد
تقریبا یکسال قبل از برگزاری انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، اسناد قابل توجهی از برنامه ریزی آمریکا و انگلیس و اسراییل برای انتخابات فوق الذکر منتشر شد.
در 29 ژوئن 2008 میلادی ، "سیمور هرش" ، تحلیل گر مشهور سیاسی در نشریه "نیویورکر" با اشارهای قابل تامل به کمک مالی ایالات متحده برای ایجاد یک عملیات پنهانی گسترده علیه ایران و درخواست 400 میلیون دلار از سوی رییس جمهوری آمریکا به همین منظور نوشت:
"جمعآوری اطلاعات در رابطه با پرونده هستهای ایران، تحلیل بردن تواناییهای هستهای و تلاش برای تضعیف دولت ایران از طریق کار بر روی گروههای مخالف و ارائه پول به آنها به منظور تغییر رژیم در ایران از جمله اقدامات تصویب شده در دولت بوش بود."[10]
طبق نوشته های سیمور هرش در نیویورکر ، بخش عمدهای از این بودجه به منظور "جنگ رسانهای در درون نظام" به صورت محرمانه در اختیار گروههای به اصطلاح اصلاحطلب ایرانی داخل کشور قرار گرفت تا در رقابتهای انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری(22 خرداد 1388) صرف شده و مثلا برای مدیریت یک هجوم تبلیغاتی، بین برخی رسانهها و روزنامههای مخالف با دولت نهم تقسیم شود.
مدیریت رسانه ای به این شرح بود که برخی رسانه ها اعم از روزنامه ها و نشریات و وبلاگ ها و وب سایت ها، تاسیس شدند، برخی به اجاره درآمدند و بعضی تیم های رسانه ای خاص از نشریاتی به نشریات اجاره شده، کوچ کردند تا تحت اسامی جدید، حمله خود را شروع کنند. آنچه که عملیات "شبکه بدامن" را توسط سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی صهیونیستی در سالهای پیش از کودتای 28 مرداد 1332 تداعی می کند.
در خارج از کشور نیز جریانی موازی ماموریت یافت تا با هدایت مستقیم وزارت امور خارجه اسراییل، تلاشهای وسیعی را برای راهاندازی یک جنگ تمام عیار رسانهای علیه ایران با موضوع "سیاهنمایی از ایران و مخابره تصویری سیاه از ایران به سراسر جهان" آغاز کند.
برای عملی شدن آن تمهیدات ، تاکتیک های تازه ای را پیش گرفتند که برخی آنها را روزنامه صهیونیستی "هاآرتص"، به نقل از گزارش وزارت امور خارجه اسراییل لو داد، این روزنامه نوشت:
"در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در ایران، دیپلماتها و نمایندگیهای اسراییل در سراسر جهان ماموریت یافتهاند تصویری کدر و سیاه از ایران انتشار دهند.... به طور خلاصه هدف بدنامکردن وجهه ایران در سطح بینالمللی در آستانه انتخابات این کشور است."
یعنی چهره ای که قرار بود در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 در رسانه های غربی و همراهان داخلی شان از ایران به نمایش درآید به طور محوری این چنین بود:
سیاهنمایی، القاء ناکارآمدی دولت نهم، بزرگنمایی مشکلات اقتصادی و قریب الوقوع جلوه دادن بروز بحران شدید در ایران، ایجاد تردید در موفقیتهای علمی و فنآوری نوین با اولویت حوزههای هستهای و فضایی، زیر سوال بردن سیاست خارجی دولت نهم به ویژه در موضوع اتمی و القاء چند پارگی میان مسئولان ارشد نظام و استحاله فکری، عقیدتی و فرهنگی مخاطبان ایرانی،
البته تمامی این محورها در مناظرات انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری و در سخنان برخی کاندیداها به خصوص میرحسین موسوی و مهدی کروبی جاری شد.
در این باره "جیمز کاربت "، صاحبنظر مسایل سیاسی یادداشتی در پایگاه خبری " ویلیلومن" منتشر کرد و با توضیح بخش اول طرح براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی، آن را با اقدامات سازمانیافته اینترنتی برای نفوذ در افکار عمومی مقایسه کرد که بخش دوم طرح مذکور را تشکیل می دهد. کاربت نوشت:
"...برنامه بیثباتسازی 1با مشارکت گروههای به اصطلاح مردمنهادی (NGO) که هدف خود را ارتقای سطح دموکراسی اعلام میکردند و نامهایی از قبیل " بنیاد جامعه باز "، " خانه آزادی " و " بنیاد ملی برای دموکراسی "داشتند، انجام شد. بطوریکه غرب اقدام به تامین مالی، آموزش، پشتیبانی و تجهیز و تحریک جنبشهای مخالف در کشورهای هدف میکرد که اغلب این موارد نیز در زمان انتخابات و با ایجاد یک نماد رنگی، صورت میگرفت..."[11]
این تحلیل گر غربی با اشاره به این مطلب که آغاز برنامه بیثباتسازی 2 در قضایای پس از انتخابات سال 88 ایران مشهود است ، نوشت:
"...اکنون به برنامه بیثباتسازی2رسیدهایم که چیز خیلی بیشتری از بیثباتسازی 1ندارد و تنها فرق آن استفاده از سایتهای اینترنتی "توییتر "، "فیسبوک " [Facebook]، "یوتیوب" و دیگر رسانههای اجتماعی است که با هدف وسعت دادن به تاثیر اعتراضات داخلی به کار گرفته شدهاند..."[12]
جیمز کاربت تحلیل گر معتبر مسائل سیاسی با اشاره به موج انقلابهای رنگی یا کودتاهای مخملی مورد حمایت غرب در دهه 2000 میلادی در وب سایت ویلی لومن نوشت:
"...غرب با استفاده از " انقلابهای رنگی " موفق به بیثباتسازی دولتهای اوکراین، گرجستان، قرقیزستان و برخی کشورهای دیگر شد و نقطه اشتراک این انقلابها نیز نقش "جورج سوروس"، یک شخصیت میلیاردر بود..."[13]
همچنین اریک والبرگ (Eric Walberg)، تحلیلگر سایت خبری "ربل " (The rebel) به تحلیل پشت پرده سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران پرداخت و نوشت :
"...تظاهرات در ایران مبتنی بر الگوهای انقلابهای رنگین بود..."[14]
راز دیدار محمد خاتمی با جرج سوروس
همه اینها به جز اظهار نظر صریح خود جرج سوروس بود که در مصاحبه ای به روشنی گفت که با هزینه چند میلیون دلار در گرجستان انقلاب مخملی به راه انداخته و دولت ساکاشویلی را بر سر کار آورده است.
دو سال پیش از انتخابات سال 1388 نیز محمد خاتمی با جرج سوروس دیدار و ملاقاتی داشت که اگرچه چندبار سعی نمود آن را تکذیب کند ولی شواهد و اسناد و مدارک آنچنان زیاد و محکم بود که جای هیچ شک و شبه ای باقی نگذاشت.
مقاله ای از سوی کنت تیمرمن بنیانگذار و مدیر اجرایی"بنیاد دمکراسی برای ایران"و از مقامات مهم بنیادهای استراتژیک ایالات متحده آمریکا در 15 سپتامبر 2006 در وب سایت نیوزمکس انتشار یافت که جزییات مهمی از شام خاتمی و سوروس را در بر داشت.
تیمرمن در این مقاله که تحت عنوان "سناتور بر طبل مذاکره دروغین با ایران می کوبد" انتشار یافت ، پس از توضیحاتی درباره تلاش نافرجام سناتورهایی مانند سنتروم و مارتینز و جو بایدن و برخی مقامات محافظه کار آمریکایی جهت متوقف ساختن برنامه هسته ای ایران و مذاکرات بیهوده آنها با برخی اشخاص بی مسئولیت مانند رضا پهلوی می نویسد:
"...همزمان و کمتر از یک مایل دورتر از محل گفت وگوی پهلوی با سنتوروم و مارتینز در سنای امریکا، "جرج سوروس" و سایر مخالفان دولت بوش در هتل "هایت " گردهم آمده بودند تا تعامل دولت با تهران را خواستار شوند. سوروس خطاب به شرکت کنندگان در این نشست که به همت "بنیاد امریکای نوین" برگزار شده بود، درباره یک "معامله بزرگ" با تهران سخن گفت که به رسمیت شناخته شدن ایران از سوی امریکا، پایان رویارویی هسته ای از طریق مذاکرات و ازسرگیری مناسبات عادی میان دو کشور را در بر خواهد داشت. برخی مقامات روز پنجشنبه به نیوزمکس گفتند که سوروس در همین هفته و در یک مراسم خصوصی صرف شام در بوستون، درباره این "معامله بزرگ" با "محمد خاتمی" رئیس جمهوری سابق ایران گفت وگو کرد. یک ایرانی که در آن مراسم شام حضور داشت، گفت: "خاتمی به ما گفت که آمریکا باید مذاکره با ایران را آغاز کند." او افزود که ایران مسلما خواهان تعلیق غنی سازی اورانیوم، اما نه به عنوان یک پیش شرط برای مذاکرات است. با این حال، فرد یاد شده به نقل از خاتمی گفت که ایران "غنی سازی سوخت هسته ای را کنار نمی گذارد" زیرا وعده های غرب را مبنی بر عرضه سوخت مورد نیاز نیروگاه بوشهر باور ندارد. نیروگاه بوشهر با وجود 11 سال فعالیت پیمانکاران روسی، هنوز عملیاتی نشده است. این مقام ایرانی همچنین گفت: "از این رو، یک برنامه R&D (تحقیق و توسعه) اجرا می شود و اگر حاضر به پذیرش آن نباشید، هیچ معامله بزرگی در کار نخواهد بود." "استیون کلمنز" مدیر "برنامه راهبرد آمریکا" در بنیاد امریکای نوین نیز در مراسم صرف شام خاتمی با سوروس شرکت داشت و سخنان مقام ایرانی را تصدیق کرد. "هومن مجد" روزنامه نگار آزاد که در طول اقامت خاتمی در آمریکا، مشاور و مترجم او بود، گفت "سفر خاتمی به آمریکا از ماه ها قبل برنامه ریزی شده بود. این سفر با شروع ضرب الاجل سازمان ملل برای تعلیق غنی سازی، دقیقا همزمان شد." کلمنز انجام یک "معامله بزرگ" بر سر برنامه هسته یی با ایران را کار سخت و دشواری خواند که به نتیجه رساندن آن، راحت و آسان نیست. یک ایرانی که در میهمانی شام خاتمی با سوروس، او را همراهی می کرد گفت: رئیس جمهوری سابق ایران در توضیح رد مکرر پیشنهادهای آمریکا - از جمله تلاش چند ساله "بیل کلینتون" - درباره یک "معامله بزرگ" از سوی تشکیلات رهبری ایران ، کلینتون را مسئول این بن بست دانست. این ایرانی گفت: "پس از عذرخواهی مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا بابت مداخله آمریکا در کودتای 1953علیه دولت محمد مصدق نخست وزیر وقت ایران، همه مسایل در جهت آشتی پیش می رفت." اما، خاتمی گفت، کلینتون، با "نامنتخب" خواندن تشکیلات رهبری ایران، این معامله را ضایع کرد..."[15]
کنت تیمرمن همچنین در مطلب دیگری که تحت عنوان "هیچ معامله بزرگی با ایران" در نشریه صفحه اول (Front Page) در 26 سپتامبر همان سال انتشار یافت ، ضمن بحث درباره بایدها و نبایدهای مذاکره با ایران ، مجددا به ماجرای دیدار خاتمی و جرج سوروس اشاره کرد. او پس از اینکه از جرج سوروس به عنوان یکی از عوامل اصلی مذاکره با ایران نام می برد، می نویسد:
"...هفته گذشته در یک کنفرانس در واشینگتن یک کارشناس شورای روابط خارجی آمریکا سعی کرد چهره زیبایی از مذاکره با ایران ترسیم کند در حالی که یک بال اصلی آن جرج سوروس بود. آنها توضیح دادند که در یک شام شخصی اخیرا در بوستون با ملا محمد خاتمی ، رییس جمهوری سابق ایران دیدار داشته اند که در همان دیدار گفته ایران مایل است با آمریکا صحبت کند ولی نمی خواهند غنی سازی اورانیوم را به قیمتی بدهند..."[16]
غیر از خاتمی ، برخی دیگر از سران و عوامل فتنه 88 نیز با جرج سوروس ملاقات داشتند، از جمله محمد عطریانفر و...
نفوذ در اعتراضات و تبدیل آن به اغتشاشات
اما در اوج اغتشاشات پس از انتخابات 1388، جین شارپ پدرخوانده روشنفکران مخملی در یک گفتگوی تلفنی با آسوشیتدپرس اعلام کرد که مقالات وی به زبان فارسی در روی اینترنت برای استفاده معترضان وجود دارد. دستورالعمل ها و راهنمایی های جین شارپ دقیقاٌ مانند دفترچه راهنمایی بود که در صربستان برای سرنگون کردن دولت میلوسوویچ در سال 2000 میلادی مورد استفاده قرار گرفت. رهبری آن مبارزات را یکی از شاگردان جین شارپ به نام سرژ پاوویک برعهده داشت که جنبشی تحت عنوان جنبش "اتپور" بوجود آورده بود.
جین شارپ که بیش از 30 سال در دانشگاه هاروارد تحقیقات انجام داده است، به فعالان جنگ های روانی و انقلاب های مخملی در شرق اروپا کمک بسیاری کرده که از آن جمله می توان به انقلاب های مخملی "گل رز" در گرجستان و انقلاب نارنجی در اوکراین اشاره کرد.[17]
از همین روی در همان ایام فتنه ، تری میسن محقق و پژوهشگر فرانسوی و مدیر پایگاه خبری - تحلیلی «ولترنت » در مقاله ای تحلیلی به کارنامه «جین شارپ » معلم کودتاهای مخملی پرداخت و عملکرد تشکیلات تحت مدیریت وی یعنی موسسه "آلبرت انیشتین " در نقاط مختلف دنیا، از لیتوانی تا صربستان و از ونزوئلا تا اوکراین را در کنار حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران بررسی کرد. [18]
میسن می نویسد طی دهه 80 بود که ناتو به این گونه مبارزات به اصطلاح غیرخشونت آمیز گرایش پیدا کرد و اکنون 15 سال از زمانی که سازمان CIA استفاده از این روش ها را برای سرنگونی دولت های مخالف آغاز کرده ، می گذرد که منبع ایدئولوژیکی آن یعنی "جین شارپ" فیلسوف بنیاد "آلبرت انیشتین " همچنان فعال و پر مشغله است.[19]
وقتی که آمریکایی ها متوجه شدند بنیاد آلبرت انیشتین تا چه اندازه می تواند مفید باشد، سرهنگ «رابرت هالوی » را نیز وارد این بازی کردند. هالوی، متخصص عملیات سازمان های مخفی و رئیس سابق مدرسه آموزشی وابستگان نظامی سفارت های آمریکا بود.
رابرت هالوی در گفت و گویی می گوید :
"...من برای آنها توضیح دادم که جنگ فرهنگی نیز یک نوع جنگ است و باید با نگاه جنگی به آن نگریست. همان قوانین جنگ در مبارزه غیر خشونت آمیز (مخملی) نیز حاکم است.باید طوری سازماندهی کنید که بتوانید قوای خود را در زمان معینی تجهیز کنید. تنها با دفاع کردن موفق نخواهید شد. باید طرح های تهاجمی نیز داشته باشید. بنابراین اصول جنگ و نفوذ و تهاجم فرهنگی یکسان است..."[20]
جالب توجه اینکه نویسنده این مقاله تحلیلی ، چهار سال پیش از فتنه 88 در رابطه با تلاش آمریکا برای ایجاد انقلاب مخملی در ایران می نویسد: نهایتا باید به این نکته اشاره کنیم که بنیاد آلبرت انیشتین آموزش آشوبگران ایرانی را نیز آغاز کرده است. [21]
اما هدایت اغتشاشگران پس از انتخابات 88 از سوی منابع خارجی به حدی واضح و آشکار بود که " پاپوویک"، همان رهبر انقلاب مخملی صربستان و از همکاران جین شارپ و رابرت هالوی در انستیتو آلبرت اینشتین (که هدایت برخی کودتاهای مخملی را برعهده داشت) [22]با راهنمایی گروههای معترض در سایت توییتر، از آنها میخواست تا چراغهای اتومبیلهای خود را روشن کرده و در حالی که قرآن بدست دارند در برابر نیروهای امنیتی بایستند. وی همچنین از برخی روشهای دیگر این معترضان نیز تمجید کرد و تاکید نمود که استفاده از پوشش سبز به عنوان رنگ نمادین اسلام و فریاد زدن شعارهای انقلاب سال 79 ایران، روشهای مناسبی هستند.[23]
با وجود همه این نشانه ها و علائم آشنا و مشترک متعدد مابین آنچه در جریان حوادث پس از انتخابات سال 88 در ایران روی می داد با آنچه در انقلابات و کودتاهای مخملی کشورهای مختلف اتفاق افتاد، اما برخی نیروها و گروهها از سر لج یا ناآگاهی و یا عامدا وجود یک طرح برای انقلاب یا کودتای مخملی را در ایران رد می کردند و عدم موفقیت آن را دلیل عدم وجودش می دانستند. این در حالی بود که علاوه بر شواهد و قرائن بسیار زیاد مبنی بر جریان یک کودتا یا انقلاب مخملی در حوادث پس از انتخابات سال 1388، حرف های علنی و مستقیم محافل خارج کشور، خود تاکید مجددی بر این ماجرا بود. مثلا به این اعترافات توجه کنید :
منوچهر ساچمه چی ( منشه امیر ) – گوینده رادیو اسراییل:
"...یکی سبز پوشیده ، یکی زرد پوشیده و یک حال و هوایی مثل جاهایی مثلا جمهوری اوکراین یا لهستان و مانند آن ، پیش از انقلاب مخملی حکمفرماست ..."[24]
داریوش همایون – وزیر اطلاعات رژیم شاه در مصاحبه با رادیو صدای آمریکا ( VOA ):
"...انقلاب مخملی آرزوی ماست ، هدف تظاهر کنندگان است ، هدف این خیزش است..."[25]
عنایت فانی – مجری تلویزیون فارسی بی بی سی:
"...همه اعتراضات بهانه ای است برای یک انقلاب مخملی و تغییر نظام جمهوی اسلامی ..."[26]
علی آلفونه – عضو بنیاد آمریکن اینترپرایز:
"...دولت ایالات متحده آمریکا ، قصدش تغییر نظام جمهوری اسلامی هست..."[27]
گفت و گوی جان کین از تئوریسین های کودتای مخملی در دانشگاه وست مینستر انگلیس با تلویزیون دولتی بی بی سی :
"...عنایت فانی ( مجری تلویزیون دولتی بی بی سی) : بگذارید برگردیم به جنبش سبز که از آن یاد کردید که در حال حاضر اعتراض ها در ایران با این نام شناخته می شود.
جان کین: استفاده از استعاره مخملی اهمیت بسیاری دارد و نشان می دهد که رویدادهای کنونی ایران یک نمونه قرن بیست و یکمی این روند یادگیری است...."
برای کودتای مخملی سال 1388 از چند سال قبل تدارکات زیادی دیده شده بود که بعضا برخی اسناد آن از سوی رسانه ها و خبرنگاران مستقل منتشر شد . مثلا:
طراحی رسانه ای این کودتا به صورت یک گازانبر پیش بینی شده بود تا با تحریک مردم و شخصیت های سیاسی برای حضور در اعتراضات، مسئولین رده بالای نظام را تحت فشار قرار داده تا تن به ابطال انتخابات دهند.
برای عملی کردن چنین طرحی، اجلاسی توسط مرکز "سایما" (از مراکز تحت پوشش بنیاد ملی برای دمکراسی) در جولای 2009 یعنی در تیرماه 1388 برگزار شد با عنوان "نقش رسانههای نوین در دهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران".
در این نشست، حدود 150 نفر جمع شدند تا با پرداختن به مسائلی مثل انقلاب توییتری، مخالفین، آزادی اطلاعات، فیلترینگ سایت و ...، تاثیر اینترنت در ایران را مورد بررسی قرار دهند و دولت ایران را به محدود کردن آزادی اطلاعات و بیان متهم کنند.
اشخاصی نظیر "رابرت فاریس" رئیس مرکز اینترنت و جامعه برکمن از دانشگاه هاروارد، "آندرو لیومن"رئیس پروژهی TOR، "سام صدایی" رئیس برنامه ایران در مرکز بینالمللی عدم خشونت و همکاریهای امور بینالملل "هافینگتن پست" و "ستاره درخشش" گوینده و مجری تلویزیون دولتی آمریکا با عنوان استاد دانشگاه "جرج تاون"، از جمله سخنرانان این گردهمایی بودند.[28]
نفوذ در تبلیغات
اغلب نظرسنجی های معتبر نشان از پیروزی کاندیدای اصول گرایان داشت ( البته به جز آنچه در شبکه هایی همچون بی بی سی و سی ان ان و VOA و رسانه های دولت های ذی نفع در انتخابات گفته می شد) از همین روی برای مقابله با چنین پیش آمدی که از نظر آنها شکستی سنگین بود، استراتژی تکراری خود را برروی میز قرار دادند که مانند سایر موارد مشابه در کشورهای دیگر مراحل مختلفی را دربرمی گرفت، از جمله:.
"تشکیک در سلامت انتخابات و القاء تقلب در آن "، " اعلام پیروزی در انتخابات قبل از آغاز یا پیش از پایان آن "، "زمینهسازی برای اعتراض به نتیجه انتخابات، " " بازی با رنگها "و... اینها برنامه هایی بود که در کودتاهای مخملی گرجستان و اوکراین و مانند آن، جواب داده بود. اما در نهایت همه این برنامه ها نه برای پیروزی فلان کاندیدا یا شکست بهمان کاندیدای انتخاباتی بود ، بلکه تمامی این طرح ها برای شکست انقلاب و فروپاشی نظام اسلامی بود.
در این باره پال رابرتس معاون اسبق وزارت خزانه داری آمریکا در مصاحبه اختصاصی با مجله آمریکایی "فارین پالیسی" گفت:
"... همه آشوب های ایجاد شده در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری، توطئه آمریکا برای بی اعتبار و منزوی کردن ایران بود تا این کشور را به زانو درآورد. چرا که به عنوان مثال "کنت تیمرمن " که یک نومحافظه کار است و ریاست بنیاد ملی برای دمکراسی(NED) را برعهده دارد ، روز 11ژوئن یعنی پیش از برگزاری انتخابات در ایران نوشت : "صحبت از یک انقلاب سبز در ایران است."[29]
پال رابرتس در همان مصاحبه اش با مجله فارین پالیسی ادامه می دهد:
"...به عبارت دیگر قبل از رأی گیری چیزی آماده شده بود که باعث می شود به خودجوش بودن اعتراضات شک کنیم. چون تیمرمن در ادامه نوشته بود: NEDدر طول دهه گذشته میلیون ها دلار را صرف گسترش انقلاب "رنگی " در کشورهایی همچون اوکراین و صربستان کرده و تکنیک های ارتباطی و سازمانی مدرن را به کارگران آموزش داده است. بخشی از این پول به دست حامیان موسوی ، رسیده است البته از طریق ارتباط با سازمان های غیردولتی در خارج از ایران که NEDبودجه آنها را تامین می کند...."[30]
این ادعا را سخنان "لرد بالتیمور" تحلیلگر ارشد غربی در پایگاه خبری "خانه شفافسازی اطلاعات" پیرامون نحوه تامین مالی ایجاد اغتشاش و انقلاب رنگی در ایران نیز تایید کرد.[31]
طراحی کودتای پس از انتخابات در انستیتو بروکینگز
اما مهمترین سندی که درباره تدارک انقلاب یا کودتای مخملی در ایران منتشر شد، در ژوئن 2009 ، توسط مرکز تحقیقات پیشرفته ضد تروریسم و در پایگاه اطلاع رسانی رسمی اینترنتی شان قرار گرفت. در این سند رسمی بخشها و ابعادی از پروژه موسوم به "کدام راه به سمت ایران ؟" ارائه شده بود که نشان میداد، کودتای مخملی سال 2009 ایران در اندیشکده آمریکایی "بروکینگز" طراحی شده بود.[32]
در باره جایگاه و اهمیت "انستیتو بروکینگز" باید گفت که این موسسه همان نقشی را در اخذ تصمیم برای حزب دموکرات به ریاست جمهوری اوباما ایفا میکند، که "انستیتو امریکن اینترپرایز" برای دولت جمهوری خواهان به رهبری "جرج بوش" برعهده داشت. بر اساس آنچه در پایگاه اطلاعرسانی مرکز تحقیقات پیشرفتهی ضد تروریسم، مرکز سابان وابسته به اندیشکده آمریکایی "بروکینگز" انتشار یافته، این مرکز در گزارش مفصل خود، راهکارهای لازم برای کودتای مخملی در ایران و حمایت از مخالفان نظام را قبل از انتخابات طراحی کرده بود.
این مرکز که توسط میلیاردر صهیونیست به نام «حییم سابان» راهاندازی شده، در یک گزارش مفصل 60 صفحهای ، راهکار اغتشاش عمومی، و گسترش آن و سپس استمرار تا مرحله فروپاشی را نشان می داد.
مرکز سابان در این گزارش، ضمن بررسی گزینه های مختلف آمریکا برای مقابله با ایران، در کنار گزینههای مطرح سیاسی و نظامی، موضوع تغییر حکومت از طریق کودتای مخملی و با ایجاد اغتشاش و هدایت آن توسط اپوزیسیون، تا مرحله فروپاشی و سپس حمله نظامی و اشغال کشور را مناسبترین گزینه تشخیص داده است. در این گزارش تکان دهنده معلوم می شود که اگر خدای ناکرده فتنه گران در اجرای طرح کودتای مخملی خود موفق می شدند ، با اتفاقات کنترل نشده بعدی سرزمین ما بایستی در انتظار یک جنگ تمام عیار و دخالت نظامی خارجی می بود. ( آنچه که بعدا در سوریه اتفاق افتاد)
این گزارش توسط شش تن از استراتژیستهای وابسته انستیتو بروکینگز به نامهای "کنت ام پولاک"، مدیر سابان؛ "مارتین ایندایک"، سفیر اسبق آمریکا در سرزمینهای اشغالی؛ "دانیل ال بای من "؛ "سوزان مالونی"؛ "مایکل. ای. اُ .هانلون " و "بروس ریدل" تهیه شده است. [33]
فصل ششم این گزارش به عنوان "انقلاب مخملی"، مناسبترین راه برای تغییر حکومت را حمایت گسترده از انقلاب مخملی در ایران دانسته که در ادامه نیز آن را بهترین راه حل مشکلات آمریکا با ایران معرفی کرده که کمترین هزینه را در بر دارد.
نویسندگان این گزارش هدف اصلی گزینهی انقلاب مخملی را براندازی حکومت ایران و ایجاد حکومتی که بیشترین همراهی را با منافع آمریکا داشته باشد، عنوان کردهاند و گفتهاند که تعامل با اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی، برگ برندهای در دست آمریکاست که از طریق آن به ایران فشار وارد ساخته و رفتار حکومت ایران را تغییر دهد. در ادامه این گزارش چهارچوب زمانی این سناریو شده و آمده است:
"انقلاب مخملی نیازمند وجود رهبران محلی در صحنه است و لذا چارچوب زمانی آن منوط به شرایط حادث شده و پیدایش این رهبران محلی، در آن شرایط خاص است که ممکن است در چند هفته یا چند سال پدید آید."[34]
[1] - انقلاب مخملی در ایران - مصاحبه با رامین احمدی ، پزشک ، فعال حقوق بشر و سرپرست سازمان آموزش مبارزه غیر خشونت آمیز – وب سایت قدیمی رادیو زمانه – 3 آذرماه 1385
[2] - همان
[3] - همان
[4] - همان
[5] - سباستین ابت و کاترینا کاراتوراک – گزارش انتخابات ریاست جمهوری ایران – وب سایت خبرگزاری آسوشیتتد پرس – ژوئن 2009
[6] - حمایت از آزادی در سراسر دنیا – وب سایت بنیاد ملی برای دمکراسی – قسمت خاورمیانه و آفریقای شمالی - صفحه ایران
[7] - یارانه هلند علیه ایران- روزنامه ی هلندی NRC - Handelsblad در 16 سپتامبر – 25 سپتامبر 2006
[8] - همان
[9] - مداخله سنگین ایالات متحده در ایران - لرد بالتیمور – پایگاه شفاف سازی اطلاعات – 28 ژوئن 2009
[10] - آماده ساختن میدان جنگ – سیمور هرش – وب سایت نشریه نیویورکر- 7 جولای 2008
[11] - مقاله بی ثبات سازی 2 : سوروس ، سیا ، موساد و رسانه های جدید ایران را بی ثبات می کنند – جیمز کاربت – پایگاه خبری ویلی لومن – 24 ژوئن 2009
[12] - همان
[13] - جیمز کاربت - پیشین
[14] - خبرگزاری فارس – 14 مرداد 1388
[15] - کنت تیمرمن – سناتور بر طبل مذاکره دروغین می کوبد – وب سایت نیوز مکس – جمعه 15 سپتامبر 2006
[16] - کنت تیمرمن – هیچ معامله بزرگی با ایران – وب سایت نشریه صفحه اول (Front page mag)– 26 سپتامبر 2006
[17] - مجموعه مستند "رمز عملیات" - پیشین
[18] - تیری میسن – انستیتو آلبرت اینشتین : بدون خشونت بر طبق سازمان سیا – پایگاه اطلاع رسانی ولترنت – 4 ژانویه 2005
[19] - همان
[20] - مجموعه مستند "رمز عملیات" – قسمت دوم: کودتای مخملی – پخش شده از شبکه دوم سیما – 9 دی ماه 1393
[21] - تیری میسن – انستیتو آلبرت اینشتین : بدون خشونت بر طبق سازمان سیا – پیشین
[22] - ملاقات با سرژ پاپوویک : معمار مرموز انقلاب جهانی – جان هنلی – گاردین – 8 مارس 2015
[23] - ما کی هستیم؟ - سرژ پاپوویک (مدیر اجرایی) - وب سایت مرکز عمل و تئوری غیر خشونت آمیز
[24] - فیلم مستند "رمز عملیات" – قسمت دوم – پخش شده در تاریخ 9 دی ماه 1393 از شبکه 2 سیما
[25] - همان
[26] - همان
[27] - همان
[28] - نقش رسانه های جدید در انتخابات 1388 ایران- وب سایت مرکز کمک های بین المللی رسانه ای ،سایما- 7 جولای 2009
[29] - آیا معترضان انتخابات ایران سازمان یافتگان دیگر ایالات متحده برای یک انقلاب رنگی هستند؟ - پال گریک رابرتس – وب سایت پدید آورندگان - 2009
[30] - همان
[31] - مداخله سنگین ایالات متحده در ایران - لرد بالتیمور – پایگاه شفاف سازی اطلاعات – 28 ژوئن 2009
[32] - کدام راه به سوی ایران؟ گزینه های یک استراتژی جدید آمریکایی برای ایران – کنت ام پولاک ، دانیل بای من ، مارتین اس ایندایک ، سوزان مالونی ، مایکل ای اوهانلون ، بروس ریدل – وب سایت انستیتو بروکینگز – 22 اوت 2009
[33] - همان
[34] - همان