آیا مقبره کوروش در پاسارگاد است؟
مقبره ای که امروز به آرامگاه کوروش کبیر معروف است و پاسارگاد نامیده می شود، سالیان سال (برخی نوشته اند از قرن پنجم هجری) به قبر مادر سلیمان شهرت داشت. حتی اگر همین امروز هم گذارتان به مکان فوق در حدود 120 کیلومتری شیراز بیفتد، پیش از رسیدن به پاسارگاد از روستایی عبور می کنید که هنوز به نام "مادر سلیمان" نامیده می شود.
برخی براین باورند که منظور از سلیمان، چهاردهمین خلیفه پس از حضرت علی (علیه السلام) بوده و برخی دیگر وی را از بزرگان یهود دانسته و عده ای هم آن را به مادر حضرت سلیمان نبی نسبت می دهند.
نخستین کسی که نظریه آرامگاه کوروش برای این بنا را اظهار داشت، جیمز موریه (جهانگرد و فراماسون بریتانیایی و سفیر این کشور در دربار فتحعلی شاه) بود که دو بار در سالهای 1808 و 1811 میلادی به منطقه مرغاب (پاسارگاد امروزی) سفر کرد. نظریه فوق را جیمز موریه براساس مکتوبات و نوشته های مورخین یونانی ابراز داشته بود. چراکه متاسفانه تنها منابع مکتوب موجود برای مطالعه در زمینه تاریخ ایران باستان به خصوص دوران هخامنشیان، کتب یونانی بوده و هیچ نوشته یا مکتوب ایرانی از آن دوران به خط میخی و یا پهلوی که توصیف چگونگی حکومت یا نحوه حکمرانی و یا کیفیت جنگ ها و مکان زندگی و دفن شاهان هخامنشی یا اشکانی و ساسانی باشد، وجود ندارد. آنچه بر سنگ نبشته ها و بردیواره کوهها و صخره ها باقی مانده، تنها توصیفاتی حماسی و خطابه ای هستند تا منابعی برای تاریخ نگاری.
اما جیمز موریه بعدها از این نظر خود پشیمان شد و آرامگاه کورش و پاسارگاد را به دلائلی، جایی در اطراف فسا اعلام کرد. از جمله دلائل موریه برای صرف نظر کردن از نظریه قبلی خود می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1-در منابع تاریخی (در گفتار امثال پلینی و...) آمده است که پاسارگاد و مقبره کوروش، در مشرق تخت جمشید قرار دارد و یک مغ، نگهبان آن است. برخی از منابع تاریخی از جمله بطلمیوس نیز گفتهاند که پاسارگاد در در جنوب شرقی تخت جمشید قرار دارد. از این دو حرف چنین نتیجه میشود که احتمالا پاسارگاد واقعی در حدفاصل شرقی و جنوب شرقی تخت جمشید بوده است. در حالیکه مقبره مشهور امروزی، در شمال شرقی تخت جمشید قرار گرفته است.
2- بنا به گزارشهای مورخان یونانی بنای آرامگاه منسوب به کوروش، پادشاه هخامنشی، بایستی در یک منطقه کوهستانی واقع شده باشد. اما مقبره کنونی در منطقه موسوم به مادر سلیمان واقع شده که هموار و دشتی مسطح است.
3-بنا بر همان نوشته های یونانی، مقبره کوروش بایستی با کتیبه و ده سکوی مطبق و اطاق بزرگی که بتواند تابوت و تخت و میز و ساغرها و هدایای گوناگون را در خود جای دهد، توصیف شده که این توصیفات با مقبره فعلی که با شش سکوی مطبق و اطاق بسیار کوچک و بدون کتیبه یا جای کتیبه دیده می شود، سازگاری ندارد.
جورج ناتانیل کرزن (سیاستمدار برجسته قرن نوزدهم بریتانیا و ایران شناس معروف)، در بررسیهای خود، متوجه نکته عجیبی شد! او در کتاب "ایران و مسئله ایران" می نویسد:
"اظهار این مطلب نیز حیرتانگیز است که وقتى به عبارات مربوط کتاب او (موریه) مراجعه نمودم معلوم شد که وى این موضوع را مطرح کرده بود تا خود (آن را) نقض کند"!
آنها که نظریه دوم را پذیرفتند
اما دیگرانی همچون سِر رابرت کرپورتر (جهانگرد و افسر انگلیسی) در سال 1818 میلادی و کلودیوس جیمز ریچ (کارشناس کمپانی انگلیسی هند شرقی) در سال 1821 میلادی نظریه اول جیمز موریه را پذیرفتند. این در حالی بود که باستان شناسان و مورخان و همچنین سفرنامه نویسان معتبری از جمله پیترو دلاواله (جهانگرد ایتالیایی)، سر ویلیام اوزلی (ایران شناس و فراماسون انگلیسی)، لاسِن، اوپرت (زبان شناس آلمانی)، سایس (نویسنده کتاب معروف "امپراتوری باستان در شرق") و ژان دیولافوآ (باستان شناس فرانسوی) ، براساس نظریه دوم موریه، آرامگاه فعلی منسوب به کورش در پاسارگاد را نادرست خواندند.
سِر ویلیام اوزلی (برادر سر گور اوزلی و باستان شناس دیگری که به عنوان نخستین تایید کننده نظریه اول جیمز موریه مبنی بر وجود مقبره کوروش در پاسارگاد فعلی شهرت دارد) در سال 1811 میلادی مدعی شد که تختجمشید یا پرسپولیس همان پاسارگاد/ پارسهگرد و محل آرامگاه کوروش است و "زاکارتی" نیز بنای موسوم به زندان سلیمان را آرامگاه او دانست. "چریکف" در سال 1847 مقبره مادرسلیمان را قبر بهمن پادشاه کیانی معرفی کرد. "مارسل دیولافوآ" (باستان شناس فرانسوی و همسر ژان دیولافوا)،آنرا مقبره ماندانا (مادر کوروش) و "یولیوس اوپرت"آشور شناس یهودی تبار آلمانی/فرانسوی، نیز آنرا مقبره کاساندان (زن کوروش) دانستهاند.
"فرانتس هاینریش وایسباخ" خاور شناس مشهور آلمانی که نوشتاری با عنوان "آرامگاه کوروش و سنگنبشتههای مرغاب" در مورد تحقیقاتش در پاسارگاد نوشته است، آرامگاه کوروش را نه بنای مورد بحث در این نوشتار، بلکه بنایی موسوم به زندان سلیمان در پاسارگاد دانست، که البته با یافتههای باستانشناسی امروز احتمال فراوان میرود که آرامگاه کمبوجیه باشد.
همچنین در ویراست ۱۰ دانشنامه بریتانیکا (۱۹۰۲م) نوشته شدهاست:
"آرامگاه مرغاب (مکان فعلی) نمیتواند از آنِ کورش باشد، چنان که غالباً گمان میرود."
و محل پاسارگاد را نزدیک دارابگرد میداند.
میرزا حسنخان فسایی در "فارسنامه ناصری" بر این اساس که ایرانیان سلیمان و جمشید را یکی میدانند، این مقبره را قبر جمشید دانسته است.
کوروش در شمال شرقی ایران کشته شد
براساس آنچه در کتب مورخین یونانی آمده، کوروش در نبردش با ماساکتها در شمال شرقی ایران فعلی در نزدیکی ترکمنستان و مجاورت رود اترک یا سیحون، کشته شده است(برخی هم براین باورند که جنگ کوروش و ماساکت ها در شمال غربی ایران و در آذربایجان امروز یعنی شمال رود ارس اتفاق افتاده است). چگونگی به دست آوردن جنازه کوروش، در آن نبرد سنگینی که منجر به کشته شدن فرمانده ارشد جنگ شده، همچنین حمل آن تا پاسارگاد فعلی که در خوشبینانهترین حالت، قریب به 3000 کیلومتر فاصله وجود دارد، ابهام بزرگی است که در آن شرایط غیر ممکن می نمایاند.
یعنی اولا در میانه آن جنگ مغلوبه، بایستی یکی از سرداران یا سربازان کوروش همت کرده، شجاعت به خرج داده، خود را به صفوف دشمن بزند تا پیکر کوروش را یافته و با خود به بیرون از عرصه جنگ منتقل کرده تا بتواند مخفیانه به فارس ببرد. خصوصا که کنزیاس (یکی از مورخین معتبر یونانی) نوشته که ملکه ماساکت ها، دستور می دهد تا سر از تن کوروش جدا ساخته و آن را در تشت خون اندازند.
اگر این سرباز شجاع، روزانه 100 کیلومتر بپیماید (که پیمودن بیش از 100 کیلومتر در هر شبانهروز توسّط اسبی که حامل جنازه پادشاه سر بریده است قابل تصوّر نیست، گرچه پذیرش همان صد کیلومتر نیز موجه نیست) با در نظر گرفتن کمترین فاصله از محل کشته شدن کوروش تا پاسارگاد فعلی، پیمودن این مسیر به حداقل 30 روز، زمان نیاز دارد. حال موضوع فساد جنازه در طول یک ماه و مسائلی از این قبیل را نیز باید در نظر گرفت.
با این حساب به نظر می رسد اگر مقبره ای منسوب به کوروش وجود داشته باشد، بایستی در همان حوالی شمال شرقی یا غربی ایران باشد که تاکنون چنین مطلبی در هیچ تاریخ و کتاب و مکتوبی رویت نشده است!!
براساس این مستندات و شواهد تاریخی و اینکه اصلا خود ابداع کننده انتساب مقبره کنونی کوروش به این شاه هخامنشی، یعنی جیمز موریه که پس از مدتی پشیمان شده و حرف خود را پس گرفت، به نظر می رسد نبایستی به قول معروف کاسه داغ تر از آش شد و بالای قبری که مرده ای در آن نیست، سینه نزد!!