Quantcast
Channel: مستغاثی دات کام
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1209

واکاوی تاریخ سینمای ایران (حکایت سینماتوگراف) - 37

$
0
0

 

سینمای ایران بعد از انقلاب متولد شد

 

اشکال از آنجا شروع شد که برخی مدیران و مسؤولان هنری و سینمایی براساس یک تحلیل نادرست تصور کردند سینمای موسوم به موج نو، سینمایی ضد ابتذال، معترض و مخالف رژیم شاه بوده است. سینمایی که دقیقا از درون کانون های وابسته به دربار شاه و اشرف و دفتر فرح پهلوی بیرون آمده ، حمایت می شد و گسترش می یافت.

متاسفانه این خودباختگی برخی مسئولان سابق سینمایی باعث گردید سینمای نوین دهه 60 به میراث خوار موج‌نو تبدیل شود. و اولین خشت های سینمای نوین ایران در سالهای پس از انقلاب بر خشت کج سینمای شبه روشنفکری نهاده شود. برای سینماگران به اصطلاح موج نو فرش قرمز انداختند، جوایز را به سوی فیلم های تازه آنها سرازیر کردند، مدام به عنوان پیشکسوت و استاد و الگوهای سینمای ایران مطرح شدند و در نتیجه همان تفکر و اندیشه سکولاریستی و اومانیستی و ضد دینی سینمای موسوم به موج نو به تدریج به سینمای نوین ایران منتقل شد.

البته نمی توان تلاش های مثبت برخی مسئولان و فیلمسازان متعهد و سخت کوش و فیلم های خوبی که از این باب تولید شد، را نادیده گرفت. انقلاب در زمینه فعالیت مستقیم کانون ها و سازمان های فراماسونری را از سینمای ایران کوتاه کرد. می توان گفت که در واقع سینما در ایران ، پس از انقلاب اسلامی متولد گردید. در سالهای پیش از انقلاب بسیاری از تخصص های سینمایی در ایران وجود نداشت. اغلب، فیلمبرداران کارگردانی می کردند و به کمتر کسی به عنوان کارگردان اجازه داده می شد که دکوپاژ کرده و برای فیلمبردار و بازیگران میزانسن و کادر و لنز و حرکت تعیین نماید.

محمد علی فردین در گفت و گویش با عباس بهارلو در مورد معلومات و توانایی فیلمسازان و کارگردانان سینمای آن روزگار می گوید:

"... متاسفانه کلیه کارگردان هایی که ما در سینما داشتیم...هیچ نوع تجربه ای درکارشان نداشتند یعنی به معنای دیگر کارشان را بلد نبودند....گاهی اوقات دیالوگ ها را که بایستی با حال و هوای کار جور درمی آمد، اشتباهی استفاده می کردند... مثلا نمی توانستند تشخیص بدهند که هنرپیشه بایستی در حال ایستاده جیغ بزند یا بنشیند، باید تو تاریکی باشد یا لب پرتگاه باشد، دراغلب موارد حالتش را نمی توانستند حس کنند که به قول تئاتری ها بتوانند میزانسن بدهند. این از جنبه کارگردانی، از جنبه تکنیک هم به قدری عاجز بودند که اصلا دوربین را نمی شناختند. مثلا حتی نمی دانستند برای فلان پلان ، اندازه سه پایه دوربین بایستی چقدر باشد. برداشت ها در بسیاری موراد اشتباه بود. اگر یک زاویه را از این جا می گرفتند، نمی دانستند برای زاویه بعد دوربین باید کجا قرار بگیرد. شانسی و اتفاقی کارهایی می کردند که گاهی اوقات پس از چاپ، پشت میز موویلا ، امکان مونتاژ نداشت..."[1]

همان فیلمبرداران خود نیز تدوینگر بودند و مونتاژ فیلم معمولا از دسترس یک تدوینگر حرفه ای و متخصص محروم بود. تخصص هایی مانند صدابرداری ، صداگذاری ، موسیقی متن، طراحی صحنه ، چهره پردازی و جلوه های ویژه تقریبا در سینمای ایران وجود نداشت. یک نفر به عنوان میکس صدا، با استفاده از صفحه موسیقی فیلم های خارجی و افکت هایی که معمولا خود درست می کرد و صدای دوبلورها ، برای یک فیلم صدا و موسیقی و افکت درست می کرد. دکوراتورهای و گریمورهای تئاتر وظیفه طراحی صحنه و گریم را برعهده داشتند و حتی بازیگری به شکل و فرم آکادمیک وجود نداشت و اغلب بازیگران بی سواد بوده به نحوی که بعضا حتی از حفظ کردن یک دیالوگ نیز ناتوان خوانده می شدند. زنان با استفاده از عریان گری و نمایشات جنسی و مردان با حرکات مبتذل به اصطلاح موزون یا تقلید محض از هنرپیشگان خارجی سعی می کردند خود را به عنوان بازیگر نشان دهند درحالی که فرد دیگری به جای آنها حرف می زد و کس دیگری هم به جایشان آواز می خواند و آنان فقط لب می زدند و خود را تکان می دادند!!

در سینمای پس از انقلاب، می توان گفت که در واقع سینمای ایران متولد شد. آنچه که در سالهای پیش از انقلاب ، تنها شکل و شمایل عقب افتاده و ناقص الخلقه ای از سینما بود. چنانکه در این دفتر آمد، سینمای طاغوت اساسا از سواد و علم سینمایی خالی بود؛ نه کارگردانانش، سینما را می شناختند و نه بازیگرانش که به قولی تنها خود را جنبانده و تکان می دادند. کسی دیگر به جای آنها حرف می زد و به اصطلاح گویندگی می کرد و کس دیگری هم به جای آنها آواز می خواند. حتی در گفت و گوها و خاطرات برخی دست اندرکاران سینمای آن روزگار آمده که برخی از این بازیگران حتی قادر به حفظ و بیان ساده ترین دیالوگ ها نبودند [2]کارگردانان در دکوپاژ و هدایت کار چندان نقشی نداشتند ( بهتر است گفته شود اصلا تخصص آن را نداشتند) و حداکثر به راهنمایی بازیگران می پرداختند. این فیلمبرداران بودند که اکثرا کار کارگردانی و بعد از آن مونتاژ را انجام می دادند. بنابراین تدوین گران متخصص نیز راهی به پشت میزهای موویلا نداشتند.

حتی خود اسماعیل کوشان نیز چندان سررشته ای در کار فیلمسازی و کارگردانی نداشت. چنانچه آمد او تحصیلات اقتصاد داشت و از طریقه غیر سینمایی وارد سینما شده بود.[3]محمد علی فردین که سالها با کوشان کار کرده بوده، درباره کارگردانی او به عباس بهارلو می گوید:

"... دکتر حتی در فیلمی که نامش به عنوان کارگردان می آمد، زیاد دخالت نداشت. حتی در همین امیرارسلان نامدار (که به کارگردانی اسماعیل کوشان ثبت شده) دکتر کمتر سر صحنه فیلمبرداری بود و بیشتر محمود کوشان سناریو را دست می گرفت و کارها را انجام می داد. بعضی جلسات فیلمبرداری هم خود دکتر می آمد، یک ساعتی می ماند و نگاهی می کرد و می رفت! حکایت آن ضرب المثل است که می گفتند: حضورش برای این است که بفهمد زنه شوهر دارد!! او هم می خواست نشان بدهد که این فیلم کارگردان دارد!!!..."[4]

طراحی صحنه و چهره پردازی به دکوراتوری و گریم تئاتری ختم می شد و از همین روی اگر در فیلمی طراحی صحنه و یا چهره پردازی وجود داشت، آن را سازندگان دکور و گریمورهای تئاتر انجام می دادند. از صدا برداری و ساخت موسیقی متن (به جز موارد خیلی معدود) خبری نبود و همه این مراحل فنی را با استفاده از صفحات موسیقی خارجی و صدای دوبلورها و مقداری افکت (که اغلب با دست ساخته می شد) توسط یک نفر صداگذار یا متخصص فنی انجام می گرفت! جلوه های ویژه نیز چه از نوع میدانی و یا تصویری محلی از اعراب نداشت. (به جز برخی انفجارات در فیلم هایی مانند ستارخان و یا افه های تصویری بسیار ناشیانه در فیلم هایی مانند "امیر ارسلان نامدار" و یا "ماه پیشونی").

اما در سالهای پس از انقلاب در واقع تمامی رشته های سینمایی در جای خود قرار گرفت و گونه ها و انواع فیلم هایی که اساسا در سینمای طاغوت جایی نداشتند، به میدان آمدند. سینمای پس از انقلاب اسلامی، کارآمدترین متخصصان سینمایی و تکنیسین های هنری را تربیت کرد تا جایی که امروزه سینمای ایران از این جهت در سطح سینمای استاندارد جهان ارزیابی می شود. اما مهمترین ایراد و اشکال سینمای امروز ایران ، وضعیت محتوایی و به اصطلاح نرم افزاری آن است که نتوانسته همپای انقلاب و پیشرفت های فرهنگی آن جلو رود.

تقریبا در اکثر سالهای دوران پس از جنگ متاسفانه نگاه شبه روشنفکری باقیمانده از سالهای قبل در مسئولین و دست اندرکاران سینمایی ما تداوم یافته است و حتی تربیت یافتگان این سینما براساس همان الگوها و آموزش های سینمای پیش از انقلاب، به میدان تولید و ساخت فیلم وارد شدند.

همان‌طور که دانشگاه‌های ما شیفته فرهنگ غرب بودند، مدارس سینمایی ما نیز شیفته این فرهنگ باقی ماندند و در سالهای پس از انقلاب نه تنها تغییر و تحولی در این نوع سیستم پدید نیامد، بلکه همان سیستم قبلی تقویت و تحکیم شد. هنوز در دانشکده های سینمایی ما، فیلمنامه نویسی براساس همان 36 وضعیت نمایشی کهنه و شرک آمیز ادبیات درام یونان باستان تدریس می شود. هنوز تئوری های کهنه و پوسیده 60-50 سال دانشکده های آمریکا و اروپا در مراکز آموزش سینما و هنر ما درس داده می شود. هنوز الگوهای نخ نما شده سالیان گذشته غرب به عنوان سرمشق سینماگران جوان قرار داده می شوند. هنوز ...

در یک کلام سینما در سالهای پس از انقلاب نتوانسته با گفتمان مردم و انقلاب کنار بیاید و باورها و عقاید و آرمان های این ملت را بازتاب داده، زندگی این مردم را به تصویر کشیده و ارزش های مورد نظر آنها را نمایش دهد. برای اینکه به علل این کاستی بزرگ نزدیک شویم بایستی مروری هم داشته باشیم به آنچه در سالهای پس از انقلاب در عرصه سینما و هنر این مرز و بوم رخ داد تا در کنار واکاوی سینمای پیش از انقلاب که در این دفتر انجام شد، بتوان به تحلیلی کاربردی از چرایی و چگونگی دور افتادگی سینمای ایران از ایران و ایرانی برسیم و این نیاز به دفتر دومی دارد که انشاالله در آینده تقدیم حضورتان خواهد شد.

 



1-سینمای فردین به روایت محمد علی فردین – عباس بهارلو – پیشین

2 - گفت و گوی نگارنده با ایرج قادری (از فیلمسازان سینمای دوران طاغوت) منتشر شده در هفته نامه سینما جهان- سال 1381

3 - ر.ک به بخش دوره دوم تاریخ سینمای ایران از همین کتاب – صفحات 63 تا 66

4- سینمای فردین به روایت محمد علی فردین – عباس بهارلو – پیشین – صفحات 204

ادامه دارد ...


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1209

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>