تداوم موج نو در تلویزیون شاه با الگوی بهاییان
محمدرضا پهلوی در بازدید از ایستگاه تلویزیونی حبیب ثابت در تهران. در تصویر هرمز ثابت، ناصر ذوالفقاری، علی مؤید ثابتی، نعمتالله نصیری حضور دارند
از حبیب ثابت [1] تنها به عنوان یکی از سرمایه داران بزرگ خاورمیانه نام برده می شود که با وارد کردن بی شمار دستگاههای مختلف تلویزیون و تبلیغ آن، وسعت بینندگان آن را بالا می برد! اما هیچ تحلیلی در برابر اینکه چرا بایستی اولین مجوز تاسیس تلویزیون در ایران به فردی داده شود که سواد آنچنانی نداشت و کارش را از دوچرخه سازی و گاراژ داری آغاز کرده بود تا بعدا به کارخانه داری و بانکداری ارتقاء یافت ، ارائه نشده است.[2] در حالی که بسیاری از تاریخ نویسان براین موضوع آگاهند که حبیب ثابت، بهایی معروفی بود که بنا برسیاست اسراییلی در اختیار گرفتن مراکز اقتصادی و رسانه ای، به همراه هم پالکی هایش، عمده ترین نهادها و شریان های پولی و مالی کشور از جمله بانک صادرات را در اختیار داشت و برای تحقق بخشیدن به طرح صهیونیسم جهانی، ناگزیر بایستی رسانه های کشور و از جمله اولین ایستگاه تلویزیونی را هم مالک می شد. همین ثابت بود که در جریان برگزاری مسابقات فوتبال ایران و اسراییل در سالهای 1347 و 1349، کلیه بلیت های استادیوم امجدیه (شهید شیرودی فعلی) را خرید تا ایرانیان مسلمان نتوانند به داخل ورزشگاه راه یافته و علیه اسراییل شعار دهند.[3]
براساس اسناد ساواک اعتراض مردم مسلمان به حضور حبیب ثابت بهایی در راس تلویزیون و اشتغال صهیونیست ها در بدنه آن[4] باعث شد تا تلویزیون دولتی با مسئولیت رضا قطبی (پسر دایی فرح دیبا) تاسیس شده و در عین حال کلیه کارمندان بهایی و صهیونیست کانال ثابت پاسال به تلویزیون دولتی منتقل شوند.[5]
فرخ غفاری عنصر مشترک و پیوند دهنده سینما و تلویزیون شاهنشاهی بود که از یک سو، در کنار امثال ابراهیم گلستان، سینمای به اصطلاح موج نو را از نمونه فرانسوی اش در ایران کپی کرد و از دیگر سو برای تاسیس تلویزیون دولتی شاه، در کنار رضا قطبی قرار گرفت.
می توان گفت فرخ غفاری سینمای به اصطلاح موج نو را با همکاری رضا قطبی در تاسیس تلویزیون ملی ایران تداوم بخشید و روشنفکری فرمایشی دربار پهلوی را وارد رسانه های رسمی نمود. رضا قطبی پسردایی فرح دیبا بود که در اوایل دهه 40 از طرف شاه، مامور راه اندازی تلویزیون دولتی شد و تا اواخر دوران رژیم پهلوی مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ماند.
مسعود بهنود در کتاب "از سید ضیاء تا بختیار" درباره او می نویسد:
"...از مدتی پیش رضا قطبی (پسر دایی و نامزد سابق فرح همسر شاه) در دفتر کوچکی وابسته به وزارت اطلاعات، طرح های مربوط به تاسیس یک تشکیلات بزرگ تلویزیونی را که می بایست پایه اصلی تبلیغات رژیم باشد،تهیه می کرد. او از دانشجویان ناسیونالیست عضو گروه پان ایرانیست بود که پس از راه یافتن فرح به قصر شاه ، تحصیلات خود را به پایان برد و به تهران آمد. رضا قطبی...سرحلقه گروهی بود که کم کم دور و بر فرح جمع شده، باند او را می ساختند...شاه که با گسترش دادن به سازمان تلویزیون ملی ایران، ناگزیر شد تلویزیون ایران (اولین فرستنده تلویزیونی کشور و متعلق به حبیب ثابت) را در اختیار رضا قطبی قرار دهد، برای جبران خسارت وارده به ثابت، علاوه بر پرداخت غرامت چند میلیونی به او (از بودجه دولت) دستور داد تا از متخصصان تلویزیونی آن سازمان، که عموما بهایی بودند، در سازمان تازه استفاده شود. کامبیز محمودی، مدیر تلویزیون ثابت، به معاونت قطبی منصوب شد و بسیاری دیگر از هم مسلکان او در پست های مختلف قرار گرفتند..."
خود غفاری درباره چگونگی تاسیس تلویزیون ملی ایران در سالهای 44-1343 می گوید:
"...طرح تشکیل تلویزیون ملی را آقای امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت و شخص شاه به آقای قطبی داده بودند. قبل از آن تلویزیون ایران(متعلق به بهاییان به ریاست حبیب ثابت) فعال بود که سیستمی آمریکایی داشت و محدود به تهران هم می گردید... قطبی بعد از اینکه مامور به این کار شدند، ابتدا سراع مصطفی فرزانه (فیلمسازی که در بخش مستند سازان دربار شرح کاملی درباره اش آمد) رفتند که چند فیلم کوتاه بسیار دیدنی و متنوع راجع به هنر ایران و جزیره خارک ساخته و همچنین یک دوره آموزش سینمایی را هم در وزارت فرهنگ و هنر برقرار کرده بود که تمام شاگردانش بعدا به استخدام تلویزیون درآمدند. آقای فرزانه هم اسم فریدون رهنما [6]و بنده را به آقای قطبی دادند. زمانی که آقای قطبی به سراغ من آمدند، از پذیرش پیشنهاد کارهای رسمی دولتی ابا داشتم. کما اینکه پیشنهاد مرحوم سید حسن تقی زاده را برای کارمندی کتابخانه مجلس سنا و پیشنهاد سازمان برنامهرا برای تشکیل یک دفتر سینمایی، نپذیرفته بودم. آقای قطبی از من خواستند که مدتی به شکلی آزمایشی کار کنم و در صورت تمایل ادامه دهم. به این ترتیب من اولین کارمند آقای قطبی شدم و 12سال هم باکمال خرسندی و شادمانی زیر لوای ایشان کار کردم. کار را با نهایت جدیت در دفتری در سازمان برنامه فعلی شروع کردیم، در صورتی که هنوز جا و مکان خاصی نداشتیم ... برای خانمها و آقایانی که از فرنگ برگشته بودند و تحصیلات سینمایی داشتند و همچنین کسان دیگری که تحصیلات این کار را نداشتند، پروندههایی با توجه به وضعیت کار، تحصیل و نوع استعدادشان تشکیل دادیم و با مشورت آقای قطبی اولین کارمندها را انتخاب کردیم ..."[7]
اما هژیر داریوش (از فیلمسازان و دست اندرکاران سینمای پیش از انقلاب) که خود کاملا در جریان تاسیس تلویزیون به اصطلاح ملی ایران قرار داشت، تلویزیون حبیب ثابت و دلیل تعطیلی آن را اینگونه ارزیابی می کند:
"... تلویزیون ثابت، دستگاه ضبط ویدئو نداشت و همه چیز در آنجا زنده اجرا می شد. دستگاه امپکس که در سال 1957اختراع شده بود در تلویزیون ثابت وجود نداشت، بنابراین همه چیز منجمله تئاترها به طور زنده پخش می گردید. استنباطی که از تلویزیون ثابت دارم این است که جز یکی دو تا از برنامههای وزارت فرهنگ و هنر، بقیه کارها در سطح پائین، مبتذل و آسان پسند بود . درحقیقت تلویزیون ملی (دولتی) که راه افتاد، سعی کرد نوعی تلویزیون فرهنگی ارائه بدهد ..."[8]
بخشی از توصیه های ساواک در سندی به تاریخ 18 بهمن 1342 براساس رصد مخالفت های مردمی و برای کاستن از خشم ملت از سیاست های ضد اسلامی رژیم شاه که در بند 7 آن توصیه به گرفتن تلویزیون از ثابت پاسال و اخراج بهاییات شده است
اما اسناد و شواهد معتبر از جمله اسناد ساواک نشان می دهد که تلویزیون ملی ایران در اوایل دهه 40 شمسی براساس ارزیابی و توصیه ساواک برای تعطیلی تلویزیون بهاییان (متعلق به حبیب ثابت) به دلیل تاثیر منفی در اذهان مردم مسلمان و به خاطرحضور عوامل فرقه بهاییت در راس تلویزیون یک کشور اسلامی، تاسیس شد اما براساس همان توصیه های ساواک، تنها شکل قضیه عوض شد، درحالی که محتوا همان بود. از جمله اینکه همه برنامه سازان و کارمندان تلویزیون حبیب ثابت (مشهور به تلویزیون ایران یا کانال 3) که اکثرا بهایی یا یهودی و یا یهودی بهایی شده بودند[9] به تلویزیون به اصطلاح ملی ایران انتقال یافتند. مثلا کامبیز محمودی که مدیر تلویزیون بهاییان بود، در تلویزیون به اصطلاح ملی ایران نیز به معاونت رضا قطبی (مدیر عامل رادیو تلویزیون ملی ایران) منصوب شد. یا کارشناسان و تکنیسین ها و برنامه سازان از تلویزیون حبیب ثابت به تلویزیون تازه تاسیس منتقل شدند.
احمد اللهیاری (عضو کانون روزنامهنگاران در عصر پهلوی) در کتاب "یهاییان در عصر پهلوی" (جلد 31 از مجموعه کتاب های "نیمه پنهان" تهیه شده در دفتر پژوهشهای موسسه کیهان) به معرفی چندتن از اعضای شاخص تشکیلات بهائیان در تلویزیون ثابت می پردازد که ظاهراً به عنوان یک انجمن صنفی و با نام "اتحادیه کارکنان فنی تلویزیون ایران" فعالیت میکردند؛ نظیر داود رمزی، مهندس مکانیک، فرشید رمزی، کامبیز آزردگان، ژیلا سازگار، کامبیز محمودی و... و در این مورد مینویسد:
"...داود رمزی یهودی بهائی شده، در تشکیلات حبیب ثابت مالک نخستین فرستنده تلویزیون ایران دارای موقعیت ممتازی بود. وی به عنوان کارگزار بهائیان در رسانههای جمعی ایران نقشآفرینی میکرد..."[10]
اللهیاری در ادامه مینویسد:
"...مهندس مکانیک و کامبیز محمودی معاون رضا قطبی شدند... و فرشید رمزی برادر داود رمزی، مدیریت برنامهها و موسیقی پاپ و تلویزیون ملی را برعهده داشت... و کامبیز آزردگان هم مدیر برنامههای شو، در تلویزیون بود..."
اللهیاری، یکی از بهائیان سرشناس در تلویزیون را ژیلا سازگار معرفی میکند:[11]
"...او تحصیلات دانشگاهیاش را در آمریکا به پایان برده و دارای لیسانس روزنامهنگاری از دانشگاه سن خوزه آمریکا بود. سازگار بیش از اینکه به عنوان یک روزنامهنگار شهرت داشته باشد، به عنوان یک قصهنویس معروف بود و به اصطلاح از دنبالهروهای "جریان سیّال ذهنی" به حساب میآمد! در کنار تلویزیون با مجله تلاش متعلق به امیرعباس هویدا و اطلاعات بانوان همکاری داشت..."[12]
در بند 3 از این سند، به نامه ای از حبیب ثابت اشاره شده که طی آن ثابت به محفل مرکزی بهاییان نامه نوشته و اطمینان داده که هدف از تاسیس تلویزیون در ایران به کارگرفتن بهاییان و نشر افکار و اوامر محفل بهاییان بوده است
بنابراین بیراه نبود که همان برنامه ها و اهداف و طرح هایی که در تلویزیون بهاییان متعلق به حبیب ثابت، اجرا می شد در تلویزیون قطبی نیز عملی شود. برای اینکه براساس اسناد، اهداف و برنامه های تلویزیون حبیب ثابت را دریابیم، مستقیما به اسناد ساواک مراجعه می نماییم. در سند بیوگرافیک مربوط به سال 1345 هجری شمسی از حبیب ثابت که در میان اسناد ساواک موجود است، به چنین مطالبی برمی خوریم:
"...مشخصات: اسم حبیب فرزند عبدالله شهرت ثابت پاسال دارنده شناسنامه 376 تهران متولد 1282 تهران محل سکونت تهران خیابان ویلا کوچه پناهی ـ شغل بازرگان.
سابقه: نامبرده رئیس هیأت مدیره شرکت (امنا) عضو محفل روحانی بهائیان ایران و مدیر شرکت زمزم و نماینده فولکس واگن در ایران و مؤسس تلویزیون ایران میباشد. محتویات پرونده به شرح زیر است:
1ـ در تاریخ 22/1/39 اطلاعیهای با تقویم ب 2 واصل شده که نامبرده در انگلستان درباره اخذ کمک برای تلویزیون ایران با مقامات انگلیسی مذاکراتی نموده است.
2ـ اطلاع واصله حاکیست که طبق اظهار یکی از بازرگانان بازار در محافل اقتصادی تهران چنین شهرت دارد که در دوره زمامداری آقای علم امور مربوط به اقتصاد کشور طبق نظر حبیب ثابت تنظیم میشده.
3ـ در تاریخ 10/2/44 نامبرده به محفل ملی بهائیان ایران نامهای نوشته و متذکر شده که هدف اصلی از تشکیل تلویزیون در ایران ایجاد کار برای جمعی از یاران (بهائیان) بوده و به تدریج امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی (افکار بهائی) به وجود آید. و به هیچ وجه برخلاف نظریات امراله (دستورات بهائی) اقدامی نخواهد شد.
4ـ در تاریخ 13/6/44 اطلاعیه واصل که آقای حبیب ثابت عامل اصلی تقویت بهائیان میباشد و قرار شد یک میلیون تومان از طرف شرکت ملی نفت به نام اجرای برنامههای آموزشی از تلویزیون به وی داده شود.
5 ـ در اردیبهشت ماه 44 نامبرده از طرف بهائیان به عضویت محفل روحانی ملی بهائیان ایران انتخاب شده است.
4/3/45 [13]
وی نامه ای هم به محفل بهاییان می نویسد تا قصدش را از مدیریت تلویزیون بیان نماید. بخشی از نامهای که بنا به مندرجات سند ساواک از سوی حبیب ثابت برای محفل بهاییان در تاریخ 18/2/1344 نوشته شده، وی هدف خود را از تأسیس تلویزیون نشر افکار روحانی و معارف حکم الهی (بخوانید افکار فرقه بهاییت) و رفع تعصبات واهی و اشتغال جمعی از بهائیان در تأسیسات تلویزیون عنوان کرده است:
"... غرض و هدف اساسی بنده از تأسیس تلویزیون ایران گذشته از فراهم نمودن موجبات اشتغال برای جمعی از یاران آن بود که اولاً به نام یک فرد وطن دوست بهائی خدمتی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نسبت به کشور مقدس ایران انجام گیرد و ثانیاً متدرجاً امکاناتی برای نشر افکار روحانی و معارف و حکم الهی [افکار بهائی] و رفع تعصبات واهی به وجود آید و خوشبختانه در این منظور اساسی تا حد قابل توجهی موفقیت به دست آمده است..."[14]
[2] -"قیام پانزده خرداد به روایت اسناد " – جلد اول - صفحه 133 - مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. تهران – چاپ اول ، مرداد ماه 1378
[3] -"نهضت امام خمینی" – سید حمید روحانی – دفتر دوم - صفحه 548 - موسسه چاپ و نشر عروج – تهران – چاپ پنجم ، زمستان 1381
[4]-"قیام پانزده خرداد به روایت اسناد " – جلد اول - صفحه 133- پیشین
[5]-"از سید ضیاء تا بختیار" – مسعود بهنود –صفحات 527 و 531 - پیشین
[6] - فریدون رهنما فارغ التحصیل انستیتوی فیلمولوژی دانشگاه سوربن فرانسه بود ولی در عمرش 2 فیلم بلند و یک فیلم کوتاه بیشتر نساخت. 3 شماره هم سردبیر مجله "فیلم و زندگی"(وابسته به نیروی سوم و خلیل ملکی) بود و نظراتش درباره سینما را هم در قالب کتابی به نام "واقعیت گرایی فیلم" انتشار داد. اما وی از سال 1345 به سمت مشاورفرهنگی قطبی در تلویزیون درآمد و تا سال 1350 با ایجاد جریانی تحت عنوان "ایران زمین" به ساخت فیلم های مستند برای تلویزیون مشغول شد. مهمترین فیلمش به نام "سیاوش در تخت جمشید" حتی در محافل روشنفکری هم بازتابی نداشت. اما نظراتش درباره هویت ملی و معنویت ایرانی ، در آن برهوت خودباختگی و سرگشتگی ، غنیمتی بود که قدر ندانستند. رهنما در سال 1354 پس از یک بیماری طولانی در فرانسه در گذشت.
[7] - گفت و گو با فرخ غفاری– اسنادی برای تاریخ سینمای ایران– به اهتمام سید کاظم موسوی– انتشارات آگه سازان– تهران– 1388
[8] - گفت و گو با هژیر داریوش – اسنادی برای تاریخ سینمای ایران – به اهتمام سید کاظم موسوی – انتشارات آگه سازان – تهران – 1387
[9] - مهدی صابونچیان، از مسئولین دفتر جبیب ثابت- سری اول مجموعه تلویزیونی "راز آرماگدون" – پخش از شبکه خبر – خرداد و تیرماه 1387
[10] - احمد اللهیاری- بهائیان در عصر پهلوی- نیمه پنهان-جلد ۳۱-تهران –کیهان- ۱۳۸۵- صص۱۱۱-۱۰۸
[11] - همان
[12] - احمد اللهیاری- بهائیان در عصر پهلوی- نیمه پنهان-جلد ۳۱-تهران –کیهان- ۱۳۸۵- صص۱۱۱-۱۰۸
[13] - اسناد ساواک- پرونده حبیب ثابت – سال 1345